کودک

فرزند دانش آموز | پیشنهاداتی برای والدینی که فرزند دانش آموز دارند

والدین موفق ، پیشنهاداتی برای پدر و مادرانی که کودک دانش آموز دارند در خدمت شما هستیم. با ما همراه باشید.

 

 

پیشنهاد معلمان به مدرسه

پیشنهاد برای بهتر شدن مدرسه ، فرزند دانش آموز

 

 

اگر فرزند دانش آموز دارید خواندن این مطلب را از دست ندهید

نخستین روز سال تحصیلی، خاطره‌ مشترک همه ماست. این روزها، با شادی و لبخند، خاطرات نخستین روزهای مدرسه‌ خودمان را مرور می‌کنیم. اما، اگر کمی فکر کنیم به خاطر می آوریم که آخرین روزهای تابستان، برای بسیاری از ما، آرام و غم‌انگیز بود. چیزی شبیه غروب جمعه‌ها.

 

احساسی که نسبت به روزهای شروع سال تحصیلی داشتیم و داریم، می‌گذرد. تلخ یا شیرین، در طول زندگی آنقدر شروعها و پایان‌های مهم را تجربه می‌کنیم، که کمتر فرصتی برای به یاد آوردن آن روزها، باقی می‌ماند. اما، آنچه در طول سال تحصیلی روی داده است، برخوردهایی که پدر و مادر و معلم، با ما داشته‌اند، فراموش نمی‌شوند. حتی اگر در ذهن هوشیار ما، باقی نمانند، در ناخودآگاه ما، می‌مانند.

 

رفتارهای خوب، همچون دانه‌ای، جوانه‌ می‌زنند و در سالهای بعد رشد می‌کنند و رفتارهای نادرست،‌ زخم‌هایی به جان ما می‌زنند که اگر در ظاهر، التیام هم بیابد، جای آن را گاه تا پایان زندگی، می‌توان در رفتارها و تصمیم‌هایمان مشاهده کرد.

 

آنچه در اینجا می‌آید، حرف‌های جدیدی نیست. بیشتر از جنس «ذکر» است. بعضی‌ حرف‌ها را باید بارها و بارها گفت و یادآوری کرد. آنقدر زیاد که جدی گرفته شود و اجرا شود. حتی وقتی هم اجرا شد، باید گفت و تکرار کرد، تا اهمیت آنها هرگز به فراموشی سپرده نشود.

 

کاش به فرزندانمان بیاموزیم که شاگرد دوم بودن، چقدر می‌تواند از شاگرد اول بودن، ارزان‌تر باشد. به آنها بگوییم که شاگرد اول بودن از شاگرد دوم بودن بهتر است، اما در تصمیم‌گیری و انتخاب و برنامه‌ریزی برای زندگی، فقط «بهتر» بودن مهم نیست. هزینه‌ی مناسب کردن هم مهم‌ است. اگر پنج ساعت درس خواندن در هفته به نمره‌ی ۱۵ و ده ساعت درس خواندن به نمره‌ی ۱۸ منتهی شود. شاید برای ۱۹ گرفتن بیست ساعت وقت لازم باشد و برای ۲۰ گرفتن چهل ساعت. وقتی که فرزند خود را وادار می‌کنیم که برای ۲۰ تلاش کند و توضیح می‌دهیم که ۱۹ برای تو خوب نیست، به او می‌آموزیم که نصف عمر مفید خود را «صرف بازی رقابت» کند.

 

او بزرگ می‌شود و به خاطر می‌سپارد که دوم بودن خوب نیست. «معاون شرکت» بودن خوب نیست و او باید «مدیر شرکت» باشد. از موقعیت خوب خود، ناراضی می‌شود. او خوب به خاطر دارد که شما تایید کرده‌اید که بیشتر وقت گذاشتن و اول شدن،‌ به همه‌ی سختی‌ها و محرومیتها می‌ارزد و او این بار،‌ همسر و فرزندانش را از حضور خودش در خانه محروم می‌کند. زود می‌رود و دیر بازمی‌گردد.

 

در بین دوستانش، او بهترین خانه یا بهترین ماشین را ندارد و باز یاد شما می‌افتد که اول بودن، به هر قیمتی می‌ارزد. پس به سراغ رشوه و فساد می‌رود. چون در کارنامه‌ شغلی‌اش هم، رتبه‌ی نخست و نمره‌ی بیست را می‌خواهد.

 

نگویید که ما گفتیم بیست اما نه به هر قیمتی. گرفتن فرصت بازی و شادی و استراحت و رشد و یادگیری و محدود کردن افق دید فرزندان به صفحه‌ی کتاب، بالاترین قیمتی است که در آن سن، می‌توانستند پرداخت کنند و خوب به خاطر می‌سپارند که اول بودن، به هر قیمتی می‌ارزد.

 

کاش وقتی فرزندمان نمره‌ی هفده را به خانه آورد، به جای اینکه بگوییم بقیه چند شدند و معدل کلاس چند بود، بپرسیم در آزمون قبلی، نمره‌ات چند شده بود؟ وقتی که یاد گرفت، معدل پایین کلاس می‌تواند توجیهی برای نمره‌ی پایین او باشد، در بزرگسالی نیز، رفتارهای نادرست بزرگ دیگران را بهانه‌ای برای رفتارهای نادرست کوچک خود خواهد کرد. او یاد می‌گیرد که وقتی دروغ گفت، در توجیهش بگوید: دیگران هم دروغ می‌گویند. بیشتر از من. او این نحوه استدلال را از ما آموخته است. اما وقتی می‌پرسیم،‌ نمره‌ی قبلی‌ات چند بود، می‌آموزد که هر کس با گذشته‌ی خودش مقایسه می شود. او مسیر رشد و پیشرفت را طی خواهد کرد،‌ بی آنکه جلوتر بودن دیگران، بی‌انگیزه‌اش کند و عقب ماندن اطرافیان،‌ در دلش شادی نهانی ایجاد کند.

 

کاش هرگز از هوش خوب او نگوییم. از تلاش زیادش بگوییم. اگر از هوشش گفتیم،‌ دیر یا زود، با هر شکست یا اشتباه، باور خود را به هوش بالایش و به حرف‌های ما از دست خواهد داد. زندگی جایی نیست که شکست یا اشتباه، اجتناب پذیر باشد. اما وقتی از تلاش زیادش گفتیم، اگر هم شکست یا اشتباه کرد، باورش را به خودش از دست نمی‌دهد. بلکه تصمیم می‌گیرد که بهتر و بیشتر تلاش کند. هر شکستی او را محکم‌تر و پرتلاش‌تر خواهد کرد. ضمن اینکه به تدریج خواهد آموخت، که چیزی باعث افتخار است که برای تلاشش،‌ زحمت کشیده باشد. نه چیزی که با آن، به دنیا آمده باشد

 

کاش وقتی او به خانه آمد و گفت بالاترین نمره را به دست آورده و خیلی‌ها،‌ در امتحان حتی نمره‌ی قبولی نگرفتند، به جای لبخند و تشویق، بپرسیم: چه شد که قبول نشدند؟ تو هیچ کاری نمی‌توانستی بکنی که نمره‌ی بهتری بگیرند؟ تا او بیاموزد که لذت و افتخار، زمانی معنا دارد که دیگرانی هم باشند که کمابیش در آن شریک شوند. او باید یاد بگیرد که در آینده هم، زمانی از خودرو گرانقیمت خود لذت ببرد، که دیگران، یک خودرو متوسط در اختیار داشته باشند. او باید یاد بگیرد که هیچ کس از متوسط اطرافیانش چندان فراتر نمی‌رود و دانش‌آموزی که معدلش با میانگین کلاس، فاصله‌ی بسیار دارد، یا طرد خواهد شد، یا تنبل.

 

کاش به خاطر داشته باشیم، که مدرسه، در اولویت نخست، تمرین حضور در جامعه است و نه فرصتی برای کسب نمره و مدرک. مهم نیست که معلم به او نمره‌ی درستی داده یا نه. حتی مهم نیست که حقش بیشتر بوده یا کمتر. مهم آموختن این است که چگونه برای گرفتن چیزی که باور دارد حق اوست صحبت می‌کند. مهم این است که یاد بگیرد بین سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری، مرز باریکی وجود دارد که انسان بودن از همان نقطه، آغاز می‌شود… .

 

 

پیشنهادات آموزشی و پرورشی

پیشنهادات اموزشی در مقطع ابتدایی

 

 

۱۰ پیشنهاد به پدر و مادر‌هایی که فرزند دانش آموز دارند

با آغاز سال تحصیلی، بی مناسبت نیست بدون هیچ مقدمه ای، چند پیشنهاد را با پدر و مادرها در میان بگذاریم.

۱٫ بهترین راه برای درس خوان و مهم تر از آن، کتاب خوان شدن فرزندان تان این است که خودتان هم کتاب بخوانید.

 

همه مطالعات روانشناسی و حتی تجربیات فردی نشان می دهند که کودکان بیشتر از رفتارهای شما الگوبرداری می کنند تا از حرف ها و امر و نهی های شما.

حتی اگر اهل مطالعه نیستید، می توانید کتابی را در دست بگیرید و تظاهر به مطالعه کنید. این کار به ویژه برای کودکان پیش دبستانی بسیار اثرگذار است.

 

۲٫ از باورهای قدیمی دست بکشید. زمانی تمام خوشبختی فرزندان در این تعریف می شد که حتما به دانشگاه بروند و سپس با مدرکی که می گیرند، در یک جای خوب استخدام شوند.

اما امروز این الگو دیگر جواب نمی دهد. اولاً دانشگاه رفتن بسیار آسان تر از قبل شده و ثانیاً دانشگاه تضمین کننده آینده نیست.

 

بسیاری از افراد موفق در ایران و جهان، یا دانشگاه نرفته اند، یا دانشگاه را رها کرده اند یا در شغلی غیرمرتبط با رشته تحصیلی شان فعالیت کرده اند.

در آینده نیز اهمیت دانشگاه باز هم کمتر خواهد شد؛ بسیار کمتر از آنی فکرش را بکنید. استخدام ها و کارآفرینی ها، نه بر پایه مدرک تحصیلی که بر اساس مهارت های فردی خواهد بود کما این که هم اکنون نیز در بخش خصوصی، چنین روندی وجود دارد.

 

با این الگوی فکری، دیگر به بچه هایتان برای کسب نمرات بالا فشار نیاورید؛ آینده بچه هایتان الزاماً از میان نمره های بالا نمی گذرد. بگذارید آنها در حد توان خود درس بخوانند و نمره بگیرند. در عوض آنها را با زندگی واقعی و مهارت های کاربردی بیشتر آشنا کنید.

 

۳٫ به جای فشار بر روی بچه ها برای کسب نمرات بهتر، آنها را به کوشش بیشتر تشویق کنید: “پسرم! دخترم! همین اندازه که می بینم تلاش می کنی برایم ارزشمند است. تو تلاشت را بکن، بعد از آن دیگر مهم نیست چه نمره ای می گیری.”

 

فرزند شما نباید احساس کند دوست داشته شدنش، تابعی از نمراتی است که در مدرسه می گیرد.

۴٫ اگر فرزندتان در امتحانی مثلاً ۱۲ (یا حتی نمره کمتر)گرفت، این ادبیات پیشنهاد می شود:

 

خب! تو در ۱۲ بخش عملکرد خوبی داشتی؛ آفرین. آن ۸ نمره ای که نگرفتی، دارند با تو حرف می زنند که نقطه ضعف کارت کجاست. بهتر است، روی این بخش ها بیشتر کار کنی؛ چه خوب شد که ۱۲ گرفتی و فهمیدیم گیر کار کجاست؟ من هم در دوران دانش آموزی گاهی نمرات پایین می گرفتم؛ اشکالی ندارد.
۵٫ بچه ها را هرگز و هرگز و هرگز با دیگران مقایسه نکنید. این کار تزریق سم در روح آنهاست. بچه ها را با خودشان مقایسه کنید: “تو نسبت به قبل، تلاش کمتری داشتی، یا بیشتر تلاش کردی.”

 

۶٫ هیچ اشکالی ندارد در طول سال، گاهی به بچه هایتان اجازه دهید مدرسه نروند؛ مثلاً یک بار صبحی که خیلی خسته اند و یک بار هم زمانی که امتحان کلاسی دارند و درس شان را نخوانده اند.

 

باور کنید آسیب اضطرابی که متحمل می شوند، بیشتر از نرفتن شان به مدرسه است؛ البته که قرار نیست این پیشنهاد به یک رویه دائمی تبدیل شود.

نکته مهم این است که آنها باید با شما احساس راحتی کنند، حتی در نرفتن به مدرسه.

 

۷٫ در انجمن اولیا و مربیان مصوب کنید که از معلمان، به ویژه در مقطع ابتدایی خواسته شود تا حد امکان از دادن تکلیف شب خودداری کنند یا به حداقل بسنده کنند.

همچنین برای روزهای تعطیل تکلیف ندهند. کودکان در ساعات غیر مدرسه، باید بیشتر بازی کنند یا به ارتباطات خانوادگی و اجتماعی بپردازند تا تکرار آنچه در مدرسه آموخته اند.

 

۸٫ کیف بچه ها را تا حد امکان سبک کنید. حتی اگر لازم باشد، کتاب های قطور را به دو یا سه قسمت تقسیم و جدا جدا سیمی کنید. به ستون فقرات بچه ها رحم کنید.

۹٫ بچه ها به ویژه در فصل های مدرسه، بیشتر تحت فشار هستند؛ بنابراین به همدلی و همراهی والدین نیاز بیشتری دارند تا استرس های مدرسه را تخلیه کنند.

 

برایشان وقت بگذارید، حرف بزنید، شوخی کنید و گاهی با هم بیرون بروید. بچه ها باید بدانند که شما پناهگاه شان هستید.

۱۰٫ کودکی و نوجوانی، شادترین دوران زندگی هر انسان است که دیگر تکرار نمی شود؛ هر کاری که می کنید، ملاک تان این باشد که شادی کودکی و نوجوانی را تباه نکنید.

 

این سخن، به معنای ولنگاری تربیتی نیست؛ اتفاقاً تأکید بر تربیت اصولی کودکان و نوجوانان است زیرا تربیتی که شادی را از دوران کودکی و نوجوانی بزداید، اساساً تربیت نیست، بلکه نابودی امروز و فردای آنهاست.

 

هیچ کس حق ندارد شادی را از ساحت کودکی و نوجوانی بزداید، حتی پدر و مادرها و معلمان ، حتی پدر و مادرها و معلمان، حتی پدر و مادرها و معلمان.

 

 

پیشنهاد آموزشی ابتدایی

فرزندان دانش آموز

 

فرزند دانش آموز | پیشنهاداتی برای والدینی که فرزند دانش آموز دارند

 

منبع: عصر ایران / بیتوته

 

به این مطلب امتیاز دهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا