داستان كوتاه
مجموعه داستان های کوتاه جذاب و خواندنی داستانهای عشقی,داستانهای جالب,داستانک,داستانهای جذاب,داستان راستان,داستان هاي جالب,داستان آموزنده,داستان,سرگرمي,داستانهای کوتاه,داستان خانوادگی,داستان های
-
کَل از کدو، چماق به دست، بیرون بیا
زن و مرد فقیرى بودند که چند تا بچه قد و نیمقد و سیر و نیمسیر داشتند. هیچ وقت نمىتوانستند…
ادامه... -
کاشیر محمد
روزى بود روزگارى بود. مردى بود بهنام کاشیرمحمد که شغلش شکار بود. روزى به شکار رفت و آهوئى را شکار…
ادامه... -
کاسعلی مُرد، اما آرزویش را به گور نبرد
یک رعیتى بهنام کاسعلى چند تا خروس مىگیرد با چند عدد تخممرغ و مقدارى جوکول (۱) راه مىافتد که برود…
ادامه... -
کچل دهاتی که به مقام داماد شاه رسید (۳)
پادشاه وقتى عریضه رو خواند، جواب نوشت: حرف مردَم یکیست. حالا باید صد هزار تو من بدی، صد هزار تومنم…
ادامه... -
کچل دهاتی که به مقام داماد شاه رسید (۲)
پسر نگاه کرد، دید این خانم که دو مرتبه با چادر کهنه آمده امروز با خواجه و دستگاه آمده، جواهرى…
ادامه... -
کچل ممسیاه (۲)
وزیر شب رفت بابا کلاهش را قاضى کرد و گفت: اى بابا کلاه بزرگوار من، خودت مىدانى که من نمىتوانم…
ادامه... -
کچل و شل و مفو
روزى بود، روزگاری. یک روز، یک کچل و یک شل و یک مُفو، از اصفهان راه افتادند بیایند تهران. به…
ادامه... -
کدو قلقله زن
یکى بود و یکى نبود، یک پیرهزن بود سه تا دختر داشت یکى از یکى خوشگلتر، همه را هم به…
ادامه...