ازدواج و همسرداری

مردی که دوستش ندارم | برخورد صحیح با فردی که دوستش ندارید

عشق ، راه های برخود با مردی که دوستش ندارید در خدمت شما هستیم. با ما همراه باشید.

 

 

وقتی مردی شما را دوست دارد

وقتی مردی شما را نخواهد ، مردی که دوستش ندارم

 

 

وقتی پسری عاشق شماست ولی شما او را دوست ندارید!!

گاهی در روابط بین دختر و پسر پیش می آید که پسری به شما ابراز علاقه می کند ولی شما هیچ علاقه ای به او ندارید. در این موقعیت بهترین کار چیست؟

 

در جواب “دوستت دارم” کسی که دوستش نداریم چه بگوییم؟

وقتی شخصی به شما می گوید دوستت دارم اما شما احساس مشترکی به او ندارید نمی دانید در پاسخ چه باید بگویید. شاید بهتر باشد در چنین شرایطی درباره آینده رابطه با او بحث کنید اما هرگز نباید خودتان را تحت فشار قرار دهید. اگر آمادگی رفتار متقابل ندارید و یا احساس مشترکی نسبت به او ندارید پاسخ دادن به ابراز علاقه او تبدیل به چالش بزرگی می شود. در ادامه توصیه هایی برای مدیریت این موقعیت آمده است.

 

اگر فکر می کنید که بالاخره روزی به او علاقمند می شوید روی احتمالات تمرکز کنید

در یک رابطه طرفین با سرعت یکسان به هم علاقمند نمی شوند. اگر طرف مقابل به جایی رسید که علاقه اش را به شما نشان دهد اما شما هنوز به وقت بیشتری نیاز دارید بنشینید و با خودتان فکر کنید که او چقدر برای شما مهم است.

 

عمق احساس تان را نسبت به او بیان کنید. مثلا بگویید که چقدر باعث خوشحالی شماست و به زندگی شما ارزش داده است. با تمرکز روی احساسات مثبتی که نسبت به او دارید پذیرفتن این که در پاسخ به او نمی گویید دوستت دارم را برای او راحت تر می کنید.

 

اگر نمی توانید جمله دوستت دارم را بگویید بهتر است درباره پیشرفت ارتباط عاطفی که با او دارید توضیح دهید. این کار به او این احساس امنیت را القا می کند که هر دو در یک مسیر هستید.

 

اگر فکر می کنید که هیچ وقت به او علاقمند نمی شوید بهتر است درباره رابطه با هم گفتگو کنید

 

اگر احساس می کنید احتمال این که به او علاقمند شوید وجود ندارد بهتر است با او صادق باشید. وقتی به او بگویید که دوستش ندارید تکلیف رابطه مشخص می شود که آیا باید ادامه داشته باشد یا خیر. در چنین شرایطی باید در مورد آینده رابطه با هم گفتگو کنید.

 

اگر او را هرگز دوست ندارید باید به رابطه پایان بدهید

 

اگر به این نتیجه رسیده اید که او را اصلا دوست ندارید و به آخر خط رسیده اید یعنی رابطه در شرایط سختی قرار گرفته است.

 

وقتی علاقه از بین برود برگشتن به رابطه غیرممکن است و این برای کسی که علاقه خود را از دست داده است بسیار غم انگیز است.

 

گاهی اوقات ممکن است او را دوست داشته باشید اما احساس می کنید دیگر عاشق او نیستید. در چنین شرایطی باید با خودتان فکر کنید که آیا می توانید رابطه را نجات دهید یا این که بهتر است به آن پایان دهید.

 

اگر به جواب منفی شما واکنش نشان داد این یک نشانه خطر است

عشق هر کسی را حساس و آسیب پذیر می کند پس باید پیش بینی کرده باشید که طرف مقابل ممکن است دچار غمزدگی و احساس ناامیدی شود. اگر او احساس می کند که باید در مقابل دوستت دارم همان پاسخ دوستت دارم را بشنود در غیر اینصورت باید رابطه را تمام کند و دنبال فرد دیگری باشد این یک نشانه خطر است. نداشتن احساس مشترک به معنی خاتمه دادن به رابطه و پیدا کردن فردی دیگر نیست. گذشته از تمام این ها اگر احساس می کنید دوستش ندارید هرگز نباید خودتان را مجبور به دوست داشتن و گفتن جمله دوستت دارم بکنید.

 

 اگر کسی عاشق شما بود اما شما عاشق او نبودید !؟

از آنجا که واکنش‌های معشوق بر فرد عاشق تأثیر به سزایی دارد لذا بررسی این واکنش‌ها از نظر تأثیری که بر دیگری داریم، کاملاً با ارزش است.

 

یکی از چالش‌های بزرگ عاطفی زمانی است که مورد توجه و محبت و عشق کسی باشیم که هیچ حس خاصی نسبت به او نداریم. معمولاً افراد وقتی در چنین شرایطی قرار می‌گیرند واکنش‌های متفاوتی از خود بروز می‌دهند. از آنجا که واکنش‌های معشوق بر فرد عاشق تأثیر به سزایی دارد لذا بررسی این واکنش‌ها از نظر تأثیری که بر دیگری داریم، کاملاً با ارزش است.

 

برخی از افراد در مقابل موج محبت و عشق دیگری، عقب‌نشینی می‌کنند و دچار ترس می‌شوند. محبت دیگری و صمیمیت دیگری، آنها را می‌ترساند و فراری می‌دهد. عشق، آنها را می‌ترساند. عشق برای این افراد ترسناک و مخوف ظاهر می‌شود. این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری می‌شوند از او دوری می‌کنند، اجتناب می‌کنند و به صورت غیرکلامی به او پیام می‌دهند که «نزدیک نشو من تو را دوست ندارم». عشق آنها را به یاد خطر می‌اندازد، خطری که باید از آن اجتناب کرد و از آن دور شد. عشق و صمیمیت آنها را به یاد سوء استفاده، رهاشدگی، بی‌اعتمادی، آسیب و… می‌اندازد برای همین از آن می‌گریزند و از آن دوری می‌کنند.

 

بسیاری از ما در کودکی کسی را دوست داشته‌ایم که بعدها به ما آسیب زده است؛ کسی را دوست داشته‌ایم که از ما سوء استفاده کرده است و… همه این خاطرات در ترس از صمیمت تأثیر به سزایی دارند. یکی از راه حل‌های اصلی برای رفع این ترس‌ها، روان درمانی است. نزدیک شدن به ترس‌های کودکی توسط درمانگر، راه را برای کاهش این گونه از ترس‌ها باز می‌کند.

 

برخی دیگر در مقابل محبت و عشق دیگری فرار نمی‌کنند و نمی‌ترسند بلکه با پذیرش برخورد می‌کنند، آنها از اینکه معشوق واقع شده‌اند و مورد عشق دیگری هستند بدون آن که به او احساس خاصی داشته باشند، شادمان می‌شوند، گویا نیاز آنها به دوست داشته شدن ارضا می‌شود.

 

این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری می‌شوند اجازه می‌دهند که او نزدیک شود تا بیشتر و بیشتر عشق او را ببینند و به خودشان و دیگران ثابت کنند که دوست داشتنی هستند. پیام غیرکلامی آنها این است: «نزدیک شو و مرا دوست بدار اما از من نخواه که با تو ازدواج کنم». در برابر این پیام، فرد عاشق پیام «نزدیک شو و مرا دوست بدار» را حمل بر تمایل فرد به ازدواج و رابطه‌ی صمیمانه می‌کند. به همین دلیل پس از مدتی پای پیش می‌گذارد و بحث ازدواج را پیش می‌کشد و امید کامل دارد که هیچ مشکلی نخواهد بود اما دربرابر خواستگاری صریح عاشق، قسمت دوم پیام معشوق تازه به گوش می‌رسد که بنا نشد که سراغ این صحبت‌ها بروی.

 

تو فقط مرا دوست داری و این هم مشکلی نیست اما من با تو ازدواج نمی‌کنم، اینجاست که فرد عاشق گیج می‌شود و نمی‌تواند این دو پیام را از هم تفکیک کند پیام «نزدیک شو» برای عاشق به این معناست که من هم تو را دوست دارم و پیام این که «از من نخواه که با تو ازدواج کنم» کاملاً در تناقض با پیام «نزدیک شو» می‌باشد. معمولاً افراد در این زمان احساس می‌کنند که بازیچه قرار گرفته‌اند و مورد سوء استفاده واقع شده‌اند. برخی از افراد پیام «از من نخواه که با تو ازدواج کنم» را حمل بر شرایط روحی و شرایط فعلی فرد می‌دانند و با خود می‌گویند، اگر صبر کنم ز قوره حلوا سازم.

 

آنها بر این اعتقادند که او فعلاً این نظر را دارد اما بعداً نظرش تغییر خواهد کرد چرا که مرا دوست دارد. شاهد این مدعا هم پیام‌های غیرکلامی «نزدیک شو» است. پس از این معمولاً یک رابطه‌ی دوستانه‌ی طولانی مدت برقرار می‌شود که یکی به فکر ازدواج است و دیگری به ازدواج فکر نمی‌کند و اگر با درخواست ازدواج هم رو به رو شود با صراحت و اطمینان می‌گوید که «من گفته بودم که با تو ازدواج نخواهم کرد». روابط دوستانه‌ی طولانی مدت و بی‌سرانجام تاحدودی حاصل یک چنین ارتباطی است.

 

برخی دیگر در برابر ابراز غیرکلامی عواطف عاشقانه،‌بی‌تفاوت نشان می‌دهند، خود را به نادیدن می‌زنند، گویا که هیچ اتفاقی نیفتاده است. این افراد نمی‌خواهند خود را درگیر چنین فضاهایی بکنند. چنین افرادی واکنش‌های غیرکلامی را نادیده می‌گیرند، ابرازهای غیرکلامی را انکار می‌کنند و بی‌تفاوت از کنار آن می‌گذرند. چنین افرادی معمولاً در پس این بی‌تفاوتی رابطه را تنظیم می‌کنند.

 

در صورتی که فرد عاشق بخواهد نزدیک شود به او پیام‌های «دور باش!» می‌دهند و هرگاه که دور می‌شود به او پیام می‌دهند که: « حالا ناراحت نشو می‌توانی کمی به من نزدیک شوی! پسر (دختر) خوب!» این افراد معمولاً عاشق را سر در گم می‌کنند. عاشق وقتی به آنها نزدیک می‌شود پیام «دور باش» دریافت می‌کند و زمانی که دور می‌شود پیام « می‌توانی کمی نزدیک شوی» دریافت می‌کند. عاشق در مقابل چنین فردی با تردید بسیار مواجه می‌شود، نمی‌داند که پیام صریح فرد چیست؟! وقتی می‌خواهد برود به یاد پیام‌های «نزدیک شو» می‌افتد و زمانی که می‌خواهد نزدیک شود و خواستگاری کند، به یاد پیام‌های «دور باش» می‌افتد. بهترین راه حل برای مواجهه با چنین افرادی بیان کلامی عواطف و درخواست پاسخ صریح از آنهاست.

 

به هر حال ما جزو هرکدام از دسته‌های سه گانه بالا هم که باشیم، سؤال اساسی این است که اگر کسی عاشق من بود اما من عاشق او نبودم با او چگونه برخورد کنم؟! آیا از او فرار کنم؟ یا اینکه او را بپذیرم اما با او ازدواج نکنم؟ و یا اینکه بی‌تفاوت نشان دهم، بدون طرد کامل و بدون پذیرش کامل؟!

 

اگر براساس تئوری روابط اصلی بخواهیم عشق را توضیح دهیم، وقتی یک نفر عاشق ماست، ما برای او یادآور تصویر یکی از افراد اصلی زندگی او هستیم و او به این دلیل به ما عشق می‌ورزد که «کودک درون» او در آن ارتباط به نحوی ناکام شده است و اکنون می‌خواهد که مشابه آن رابطه را با ما که یادآور آن فرد اصلی هستیم، شروع کند تا شاید این بار مشکلات و مسایل قبلی تکرار نشود. اگر یک کودک در یک بازی ببازد رفتار طبیعی او چیست؟ معمولاً کودکان اصرار می‌کنند که یکبار دیگر بازی کنند تا شاید این بار برنده شوند اما اگر یکبار دیگر با آنها بازی کنید و باز ببازند چه می‌کنند؟! معمولاً دوباره اصرار می‌کنند که «فقط یکبار دیگر!» و سعی می‌کنند که دوباره بازی کنند و اگر دوباره ببازند معمولاً بازهم با التماس می‌خواهند که یکبار دیگر بازی کنند.

 

این دور، ادامه دارد تا زمانی که برنده شوند، آنگاه آرام می‌گیرند و بازی تمام است. همین مسأله برای کودکانی اتفاق می‌افتد که در رابطه با پدر، مادر، برادر و خواهر احساس باخت کرده‌اند، احساس کرده‌اند که در این رابطه چیزی کم بود و به همین خاطر کودک درون سعی می‌کند دوباره بازی کند تا شاید این بار آن کمبود نباشد و اگر بازهم کم باشد دوباره بازی را تکرار می‌کند و دوباره و دوباره تا وقتی که احساس کند آن رابطه به تعادل رسیده است و دیگر مسأله‌ای نیست و مسأله حل شده است. اینک کودک درون احساس می‌کند که بالاخره برنده شد و بازی تمام می‌شود.

 

وقتی کسی عاشق ماست با عشق خود به ما این پیام را می‌دهد که «من تو را سالهاست که می‌شناسم تو یادآور یکی از افراد اصلی در کودکی من هستی امیدوارم در رابطه با تو که یادآور او هستی، مشکلات قبلی تکرار نشود و من به تعادل روانی برسم». و زمانی که شما هیچ حس خاصی نسبت به او که عاشق شماست ندارید به او این پیام را می‌دهید که «من تو را نمی‌شناسم، تو یادآور هیچ یک از افراد اصلی در کودکی من نیستی، من نیازی به تو ندارم پس لطفاً تعادل روانی مرا برهم نزن» وقتی کسی را که عاشق ماست طرد می‌کنیم، یعنی از همان اول به او گفته‌ایم که «تو درست فکر کردی من همانند آن فرد هستم، طرد کننده، پس تلاش کن تا بازی را ببری!» و او هم تلاش خواهد کرد و بازی ادامه خواهد یافت.

 

 

مردی که زنی را نخواهد

وقتی پسری دختری را برای ازدواج بخواهد

 

 

اما اگر او را به طور کامل بپذیریم یعنی به او این پیام را داده‌ایم که «چه فرد بدی بوده است اما من مثل او نخواهم بود، تو خواهی دید که من چقدر با او متفاوتم و چقدر از او بهترم پس بیا و پذیرش مرا دریاب و آن را احساس کن و آرام گیر» اما وقتی به او احساس خاصی نداریم طبیعتاً در برابر او نمی‌توانیم عواطف راستینی را از خود بروز دهیم بنابراین دروغین بودن پذیرش ما آشکار خواهد شد و آن فرد این بار با زخم‌هایی جدید بر پیکره زخم‌های کهنه قدیمی بازی را خواهد باخت، حتی اگر هم با او ازدواج کرده باشیم.

 

اما اگر طرد نکنیم و به دروغ هم نپذیریم و تلاش کنیم که توضیح دهیم به نظر می‌رسد بازی چندان ادامه نخواهد یافت و در آخر نیز احساس باخت نخواهد بود. همانند زمانی که کودکی اصرار به بازی دارد اما شما برای او توضیح می‌دهید که نمی‌توانید بازی کنید و بازی هم نمی‌کنید. درست است که او ناکام می‌شود اما ناکامی او از این خواهد بود که چرا بازی شروع نشد و او به دنبال یک نفر دیگر خواهد رفت که با او بازی کند. «بازی نکردن» بهتر از این است که به دروغ بازی کنید اما بازی نکردن هم آدابی دارد شما ممکن است بازی نکنید اما بدون توهین، بدون طرد و بدون اینکه احساس بدی ایجاد کنید.

 

اما ممکن است بازی نکنید اما بازی نکردن شما به گونه‌ای باشد که فرد، احساس توهین کند، احساس طرد کند و با احساس بد از شما جدا شود. انسان‌ها را محترم بداریم چه وارد زندگی ما بشوند و چه نشوند. آنها را به گونه‌ای پس نزنیم که احساس بی‌احترامی، حقارت و خواری در آنها ایجاد کنیم. که البته اگر کسی چنین کند توهین و تحقیر و طرد او بدون دلیل روانی در خود او نخواهد بود. زمانی که دیگری را طرد می‌کنیم این پیام را می‌دهیم که «از من دور شوید ای همه‌ی آنهایی که ارزش مرا ندانستید و سال‌ها پیش مرا از خود دور کردید».

 

انسان‌ها را محترم بداریم چه وارد زندگی ما بشوند و چه نشوند. رابطه با دیگران همیشه راهی است برای خودشناسی، در رابطه با انسانهاست که می‌توانیم در آیینه‌ی دیگران، خودمان را و زندگی خودمان را ببینیم. وقتی از کسی بدم می‌آید می‌توانم در آیینه‌ی او به جستجوی آن باشم که چه چیزی در او هست که از آن بَدَم می‌آید و آنچه از آن بدم می‌آید مثلاً کجا مرا آزار داده است؟ این ویژگی در چه کسی بوده است که من از آن بدم می‌آید؟! در گذشته این ویژگی را و یا مشابه این فرد را من کجا دیده‌ام و در گذشته چه بر من رفته است که از این ویژگی متنفر شده‌ام؟

 

رابطه همیشه بابی است برای آشنایی بیشتر با روابط اصلی که در کودکی شکل گرفته است و مبنا و پایه‌ی سایر ارتباطها و روابط انسانی است. اگر من از یک فرد مستبد و خودرأی بدم می‌آید درست است که استبداد و خودرأیی بد است اما در کجای زندگی من، استبداد و خودرأیی بوده است؟ چه کسی در گذشته‌ی من مستبد و خودرأی بوده است؟! اگر پدرم مستبد و خودرأی بوده است کجا و چرا از او بدم آمده است؟ از کدام رفتار او متنفرم و… همان گونه که به عشق و عواطف مثبت خود توجه می‌کنید به طرد و نفرت خود نیز توجه کنید و سعی کنید ریشه‌های آن را درک کنید که این نفرت و این طرد از یادآوری و تداعی کدامین طرد و نفرت در گذشته‌ی من می‌آید. طرد و نفرت را وسیله‌ای کنید برای شناختن خود و خودشناسی. اما به اختصار اگر کسی عاشق شما بود و شما عاشق او نبودید سعی کنید مطابق جدول زیر عمل کنید تا هم به دیگری آسیب کمتری برسد و هم به شما.

 

انجام بدهید

انجام ندهید

 

۱ ـ او را درک کنید.

 

۱ ـ با او ازدواج نکنید.

 

۲ ـ محترمانه برخورد کنید.

 

۲ ـ با او رابطه جنسی برقرار نکنید.

 

۳ ـ دوستانه رفتار کنید.

 

۳ ـ او را طرد نکنید.

 

۴ ـ علت رد درخواست او را برایش توضیح دهید.

 

۴ ـ به او توهین نکنید.

 

۵ ـ روشن و آشکار صحبت کنید و از بیان کلمات دو پهلو خودداری کنید.

 

۵ ـ از عواطف او سوء استفاده نکنید.

 

۶ ـ به او اجازه دهید که با شما صحبت کند اما این اجازه نباید به گونه‌ای باشد که فرد تصور کند می‌تواند نظر شما را تغییر دهد.

 

۶ ـ راز او را به دیگران نگویید.

 

۷ ـ سعی کنید خود را بشناسید.

 

۷ ـ او را آزار ندهید.

 

۸ ـ این رابطه را از سایر روابط کاری و… جدا کنید.

 

۸ ـ با رفتار غیرکلامی به او پیام‌های متناقض ندهید.

 

۹ ـ به رفتارهای غیرکلامی طرد کننده‌ی خود توجه کنید.

 

۹ ـ اجازه ندهید که او شما را آزار دهد.

 

۱۰ ـ در صورتی که پیام‌های شما را به طور متناقض درک کرد (پذیرش ـ طرد) برای او توضیح دهید که پذیرش شما به چه معناست و طرد شما به چه معناست.

 

اما در صورتی که عاشق یک فرد آزار دهنده بود و با رفتارها و عواطف خود شما را آزار می‌داد و وارد حریم خصوصی شما می‌شد، باید این بار مراقب «خود» باشید و از خودتان مراقبت کنید. در این صورت مطابق موارد زیر عمل کنید.

 

۱ ـ به او بگویید که رفتار او برای شما آزار دهنده است.

 

۲ ـ از او فاصله بگیرید.

 

۳ ـ از قدرت عاطفی خودتان برای ارجاع او به روان درمانگر یا مشاور استفاده کنید.

 

۴ ـ با قاطعیت به او بگویید که از شما فاصله بگیرد.

 

۵ ـ در صورتی که به رفتارهای خود ادامه داد از راه‌های قانونی برای رفع مزاحمت او استفاده کنید.

 

تهیه شده توسط :  مر کز خدمات رواشناسی سیاووشان

 

 

اگر مردی شما را بخواهد

مردی که عاشقش نیستید

 

مردی که دوستش ندارم | برخورد صحیح با فردی که دوستش ندارید

 

منبع : زندگی ایده آل / بیتوته

 

به این مطلب امتیاز دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا