شعر کودکان
-
داستان كوتاه
کلاغه می گه قار قار،آی بچه هاخبردار
کلاغه می گه قار قار،آی بچه هاخبردار کلاغه می گه قار قار آی بچه هاخبردار …
ادامه... - داستان كوتاه
-
داستان كوتاه
داستان زیبای گرگ و الاغ
روزی الاغ هنگام علف خوردن ،کم کم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه ای…
ادامه... -
داستان كوتاه
شعر کودکانه کتری آب جوش
بچه های خوب و نازنین این شعر زیبا را بخوانید و همیشه مواظب خودتون باشید: …
ادامه... -
داستان كوتاه
شعر کودکانه خروس جنگی
من که به این قشنگی ام با پر و بال رنگی ام یکه خروس جنگی ام قوقولی قو قو…
ادامه... -
داستان كوتاه
شعر کودکانه جوجه طلایی
جوجه جوجه طلائی نوکت سرخ و حنائی تخم خود را شکستی چگونه بیرون جستی گفتا جایم تنگ بود دیوارش…
ادامه... -
داستان كوتاه
شعر کودکانه آفتاب در اومده
صبح شده آفتاب اومده من تازه از خواب پا شدم وای جواب مامان جونو ای خدا…
ادامه... -
داستان كوتاه
شعر اقا خرگوشه برای بچه کوچولو ها
شعر اقا خرگوشه برای بچه کوچولو های ناز نازی یک روز یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه…
ادامه... -
داستان كوتاه
قصه فرشته ها
من و دایی عباس به خیابان رفته بودیم که من ، یک خیابانپرنده فروشی دیدم . به دایی گفتم :…
ادامه... -
داستان كوتاه
قصه روباه و کلاغ
یکی بود یکی نبود . در یک روز آفتابی آقا کلاغه یک قالب پنیر دید ، زود اومد و اونو…
ادامه...