بازی و سرگرمی
-
داستان كوتاه
حکایت پهلوان بی طاقت
یکی از صاحب دلان صحنه زورآزمایی را دید به هم برآمده و کف بر دماغ آورده. …
ادامه... - داستان كوتاه
- داستان كوتاه
-
داستان كوتاه
سلطان محمود و لرز سرما
سلطان محمود و لرز سرما سلطان محمود در زمستانی سخت به تلخک گفت که با…
ادامه... -
داستان كوتاه
حکایت بهلول و آب انگور
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟…
ادامه... -
معما و تست هوش
دوره عمر شمع چقدر است؟! (چیستان جالب)
پس از آن که شمعی روشن بود, سر دیگر آن را نیز روشن کردیم ویک سوم ساعت…
ادامه...