بازیگر ترکیه ای اهل صفحات مجازی نیست
بوراک اوزچویت که این روزها به یک چهره پرطرفدار بین مخاطبان ترکیهای و حتی آسیایی تبدیل شده، یک آدم مثبتاندیش است که در زندگی تلاش زیادی داشته و برای رسیدن به موفقیت امروز، سختیهای زیادی را متحمل شده است. او میگوید که مانند نقشش در سریال «چکاوک» یک انسان عاشقپیشه است و درک خوبی نسبت به عشق دارد.
شما به سختی وقت آزاد پیدا میکنید؟
بله؛ برنامه کاریام گاهی بهشدت فشرده است. گاهی سه ماه پیوسته و بدون یک روز تعطیلی سر کار بودهام ولی چون عاشق بازیگری هستم، از این اتفاق خسته نمیشوم.
این موضوع شما را اذیت نمیکند؟
نه آنقدر. به هر حال هنوز جوان هستم و سعی میکنم هرجا که باشم به خودم سخت نگیرم. معتقد هستم باید از فرصت جوانی استفاده کرد و همه چیز را تجربه کرد. شما وقتی به سن پیری میرسید، دیگر نه فرصت زیادی برای تجربه کردن دارید و نه توان و قدرت آن را.
کمی به عقب برگردیم. .. روزهای مدرسه چطور گذشت؟
آن روزها را خوب به خاطر دارم. من درسخوان بودم و کلا به درس و تحصیل علاقه زیادی داشتم. در دانشکده هم در رشته هنرهای زیبا تحصیل کردم. همان زمان کارهای کوچکی مقابل دوربین داشتم که به عنوان کلاسهای تمرینی برایم مفید بودند. بعد از آن سریالهای تلویزیونی را هم به همین شکل دنبال میکردم چون نوعی محل تمرین آموختههایم بودند.
فیلم «منفی هجده» نخستین کار شما بود؟
بله؛ با اینکه نقش کوتاهی داشتم ولی یکسری سکانس اکشن خوب هم داشت. برای آن کار تلاش زیادی کردم. چهار ماه سر آن کار بودم و حتی مدتی تا مرز افسردگی پیش رفتم!
چرا افسردگی. . .؟!
برای اینکه تلاش زیادی داشتم ولی خودم میدانستم که نقش کوچکی دارم و درواقع تلاش من فراتر از آن نقش بود و این مرا آزار میداد.
خواهر و برادری هم دارید؟
بله و هیچوقت تنها نبودم. رابطه خوبی با خواهرانم داشته و دارم. آنها همیشه حامی و دوست من بودهاند.
پیروزی در رقابتهای بهترین مدل سال ۲۰۰۷ ترکیه چه حسی داشت؟
آن موقع هیچکس را نمیشناختم اما آن رقابتها را همیشه میدیدم و دنبال میکردم. جالب است که فکر میکردم دیگر نمیتوانم به خاطر فشار مطرح شدن و معروفیت کار درستی انجام بدهم. انگار تمرکزم را از شوق زیاد از دست داده بودم.
جاهایی بوده که بگویید چقدر شغل بدی دارم؟
لحظات زیادی در زندگیام این حس را داشتم که از وضعیت خودم راضی نبودم. گاهی به خودم میگویم به هر حال مسیر خوبی است. سعی میکنم با متعادل کردن میزان کارم از خستگیام کم کنم و خودم را آزار ندهم. سعی کردهام به انسانی مثبت اندیش تبدیل شوم و همه چیز را با نگاه مثبت ببینم.
به نظرتان پرکار شدن نشانه حریص بودن نیست؟
نه اصلا! به هر حال ما باید به اندازه تامین رضایت خودمان کار کنیم. زیاد کار کردن را نمیتوان مترادف حرصزدن خواند و اصلا تعبیر درستی نیست. حریص بودن از یک زیادهخواهی غیرمنطقی میآید. من تلاش میکنم که فقط بهتر باشم.
پس خودتان را تحت فشار نمیگذارید؟
من سعی میکنم کار خوب و مناسبی انجام بدهم شاید لازم باشد زیاد از حد تلاش کنم.
سر کار چطور متوجه میشوید کارتان خوب بوده است؟
از آن آدمهایی نیستم که بلافاصله بعد از فیلمبرداری راهی خانه شوم. کمی سرکار میمانم. حدود نیم ساعت صبر میکنم که در حال و هوای کار بمانم. در هر لحظه کار و چگونگی انجام آن در ذهن من است. کاراکترها سالها با من نمیمانند اما حین کار با آنها زندگی میکنم.
چطور به نقش نزدیک میشوید؟
با فکر کردن و تماشا کردن آن نقش. من زیاد به آدمها و موقعیتها دقیق میشوم. به نظرم باید به این حرفه احترام گذاشت. من هنوز با شادمانی سر کار میروم و برای نقش تلاش میکنم. گاهی نقش را طوری بازی میکنید که خودتان با آن یکی میشوید. این عشق باید باشد که نقش خوب دیده شود.
چه چیزی به شما در کار انگیزه میبخشد؟
من شاد از خواب بیدار میشوم و با تفکر مثبت به خواب میروم. خودم به خودم انرژی میدهم.
راه و روش موفقی است. . . ؟
بیشتر اوقات روی من جواب داده است.
نقش «کامران» در «چکاوک» را چطور دیدید؟
او یک دکتر شاعرپیشه و عاشق است. ایدهآلهای خاصی دارد و میخواهد در عرصه پزشکی بهترین باشد و اتفاقا بسیار مشتاق و سختکوش و مصمم است.
شما هم به شاعرپیشگی و عشق علاقه دارید؟
فکر میکنم عشق را خوب میشناسم. باید عشق را یاد گرفت. شعر و شاعری به روحیهام نزدیک است. گاهی خودم شعرهایی هم گفتهام اما کارم قوی نیست. به نظرم با حس عاشقی، زندگی انسانها شادتر خواهد بود. البته «کامران» جدای از اینها وجوه بانمکی هم دارد.
یعنی جنبه فان و شوخی او مشخص است؟
یکی از بامزهترین وجوه طنز او را در رابطهاش با فریده میبینیم. شاید چون همدیگر را مدتی طولانی میشناسند.
نقش «کامران» از اینکه چطور عاشق شده هم میگوید؟
«کامران» نمیداند چقدر خوب من از او حمایت میکنم. او به خاطر من حس و حال متفاوتی دارد. از من باتجربهتر است. من به نوعی بالغتر از سن خودم هستم. من به اتفاقات به شکل دیگری نگاه میکنم؛ مثلا شاید ۳۰ ساله باشم اما دیدگاهم متعلق به مردی ۴۰ ساله است.
این نگاه بالغتر از کجا میآید؟
به هر حال تجربههای زندگی است و من را به بلوغ بیشتری رسانده است.
شما هم به اندازه کاراکترتان در «چکاوک» یک فرد عاطفی هستید؟
آنقدرها نه. من به خاطر آنکه عکاسی را هم به صورت آکادمیک خواندهام، کلی عکس گرفتهام و هنگام خواندن سناریو نیز کلی تصویر در ذهنم شکل میگیرد اما به سختی خودم را تا آن حد، عاشق میبینم.
از بازیگری لذت میبرید؟
بهشدت. من عاشق بازیگری هستم و اگر از آن لذت نمیبردم تا حالا آن را کنار گذاشته بودم. اصولا دوست دارم در وهله اول از کاری که انجام میدهم لذت ببرم و بعد به وجوه دیگر آن نگاه میکنم.
در مسیر موفقیت در جوانی سختترین چیز برای شما چه بود؟
احساس من این بوده که روح شما بعد از خودتان وارد کار میشود و بعد از آرزوها و خواستههای شما قدم به میدان میگذارد. قطعا این مسیر اصلا ساده و راحت نبوده و شما باید واقعا مسوولیتپذیر باشید.
فکر میکنید در آینده سمت کارگردانی بروید؟
من آدم ایدهآلگرایی هستم اما هر چیزی را زمانی انجام میدهم که واقعا به خوبی بلد باشم. من حتی داستانی برای خودم نوشتهام.
برگزاری نمایشگاه نقاشی و عکس هم در فکرم هست. واقعا نمیدانم چهکار خواهم کرد. من کودکیام را در کودکیهایم جا گذاشتهام و حالا سعی میکنم کودک درونم را پیدا کنم.
بزرگترین درسی که از زندگی گرفتهاید؟
اینکه در لحظه زندگی کنم و کارم را به خوبی انجام بدهم.
خارج از بازیگری چه میکنید؟
ورکشاپ برگزار میکنم و یک رستوران دارم. طراحی دکور رستوران را خودم انجام دادم. پدر و پدربزرگم نیز همین کار را تجربه کردهاند، البته آشپزی من اصلا خوب نیست. گاهی هم کار تبلیغات را دنبال میکنم. ورزش و مخصوصا فوتبال جزیی از زندگی من است.
متوجه شدیم شما به تیم فنرباغچه هم علاقه دارید، درست است؟
خیلی زیاد اما در سالها اخیر آنقدر فرصت پیدا نکردم که تمام بازیهایشان را به موقع ببینم. گاهی درست در لحظات مهم این تیم در مسابقات من مشغول کار بودم.
نخستین بار که مسابقه فنرباغچه را دیدید به خاطر دارید؟
آن زمان شش سالم بود و عمویم مرا به تماشای مسابقه برد.
چطور بعدها جذب آرسنال شدید؟
این را خاطرم نیست. پدرم آرسنالی بود، اما مرا تشویق نمیکرد هوادار تیم محبوبش شوم. رفتهرفته من هم به آن تیم علاقهمند شدم.
رابطهتان با کامپیوتر و تکنولوژی چگونه است؟
فقط برای آنکه گاهی از اینترنت استفاده کنم سمت کامپیوتر میروم. خیلی فرصت پیدا نمیکنم که حتی اخبار خودم را دنبال کنم؛ البته میدانم که زیاد خوب نیست از تکنولوژی و فضای آن دور باشم.
یعنی اهل صفحات مجازی هم نیستید؟
اوایل درگیرش بودم اما بعد دیدم مورد نیاز من نیست. کلی هم به اسم من آیدی تقلبی در صفحات مجازی باز کردهاند. من این آدمها را اصلا درک نمیکنم.
خوب است آدم برای آنکه در آینده آدم مهمی شود تلاش کند؛ نه اینکه کپی تقلبی دیگران شود. هرکسی کم یا زیاد چیزی برای عرضه دارد.
اخبار فرهنگی – مجله زندگی ایده آل
گرد آوری مطالب : iranbanou.com