شعر و قصه
-
داستان كوتاه
شعر کودکانه من و خواهرم و عید نوروز
شعر مهد کودک کوتاه من و خواهرم توی خانه جنگ است جنگ من با خواهر پشت بالشتش باز او…
ادامه... -
داستان كوتاه
داستان کودکانه گنجشک فراموش کار
داستان کودکانه سال ها پیش در جنگلی بزرگ و سرسبز،روی بالاترین شاخه ی بزرگ ترین و بلندترین درخت،گنجشکی زندگی…
ادامه... -
داستان كوتاه
مادر بزرگ قصهگو
مادربزرگمجانم فدایشسرمی گذارمروی پاهایشدستی می کشدبر سرو رویممن مثل گل هااو را می بویمقصه می گویداز دیو…
ادامه... -
داستان كوتاه
پیرمرد و حیوانات جنگل
در یک جنگل سبز و خرم، کلبه چوبی کوچکی بود که پیرمرد مهربانی در آن زندگی می کرد.…
ادامه... -
داستان كوتاه
کبوتر پر شکسته (شعر کودکانه)
کبوتر پر شکسته توی حیاط خونه یک کبوتر نشسته دارم اونو می بینم انگار بالش شکسته…
ادامه...