متن احساسی عاشقانه کوتاه و طولانی
متن احساسی ناب
امروز با سری جدید از متن های غمگین عاشقانه ی ناب رو براتون جمع آوری کرده ایم که امیدوارم با سلیقه و احساسات شما یکی باشه و بتونید از این متن ها نهایت استفاده رو بکنید … و امیدواریم که این جملات احساسی رمانتیک و غمگین مورد توجه شما قرار گرفته باشه ، متن های غمگین عاشقانه جزو دلنوشته های زیبا و احساسی می باشند و این متن ها نشان دهنده احساسات رمانتیک سر شار از تنهایی است و میتواند با فرستادن این جملات احساسات خود را به مخاطب خاص خود ابراز کند ، ما منتظر نظرات شما برای این متن های احساسی هستیم … امیدوارم که با انتقال نظراتتون ما رو خوشحال کنید…
پروفایل عاشقانه و دونفره را هم ببینید
متن عاشقانه بیشتری را بخوانید
کوچیک تر که بودیم بی دلیل میخندیدیم
بی بهونه گریه میکردیم،
صبوری حالیمون نبود..
بی دلیل شاد بودیم..
شاید سنمون ۲ رقمی هم نشده بود ها اما معرفتمون بی رقم بود
اما این روزا .. بد شدیم !
درِ کلاس معرفت رو بستیم،
پُلمپش کردیم ..
برای بخشیدن دنبال دلیل میگردیم !
از بلند خندیدن هراس داریم که نکنه نیمه شب گوش های همسایه رو اذیت کنه …
از گریه کردن هم میترسیم که نکنه دشمنمون از دور ما رو ببینه و از ته دل شادی کنه …
” ما آدما این روزا
عجیب از بچگیمون ، فاصله گرفتیم “
گاهی مرز بین واقعگرایی و ناامیدی باریک است. شاید ربط داشته باشد به افق پیشرویت و اینکه در نقاط تاریک مسیرت باشی یا نقاط روشن. هر چه باشد میدانم که گاهی روی این مرز قدم میزنم. واقعیت، فلزی و سخت و غیرقابل انعطاف است. ناامیدی نرم و مکنده مثل مرداب. منطق بهت میگوید جز این دو راهی نداری ولی گاهی در دو راهی انتخاب، جرقههای جادو جلویات ظاهر میشود. پریهای کوچک بالدار با چوب جادویی از راه میرسند تا بزرگترین معجزه را توی زندگیات فوت کنند. ناگهان خطوط واقعیت میشکنند مثل ریلهای قطار. داستانت در یک چرخش غیرقابل پیشبینی عوض میشود. آدم اما بعد از تجربهی معجزه کمی بیشتر امیدوار میماند، کمی بیشتر از واقعگرایی فاصله میگیرد، سرش را توی ابرها فرو میکند، با غریبهها هم کلام میشود، بیدلیل میخندد و نمیداند چطور واقعیت عقبنشینی کرد. کسی چه میداند پریهای کوچک بالدار کی و کدام واقعیت را با چوبهای جادوییشان عوض میکنند؟ کاش میشد برای آمدنشان در صفحه نیازمندی روزنامهها آگهی داد. معجزههای شخصیمان شاید دری باز کنند برای چند نفس عمیق و آرام.
نعیمه بخشی
متن احساسی عاشقانه
میدونید، تقلید تا یه جایی جواب میده، بعد مثل مار پوست می اندازی و اون پوسته تقلیدی رو یه گوشه رها میکنی. پوسته جدید خودتو پیدا میکنی و از مسیری میری که دوست داری ، به اون پوسته قبلی نگاه میکنی و دلت میسوزه برای تمام اون زمان هایی که فقط مقلد بودی. یجایی خودت میشی و دقیقا از همونجا، زندگی شروع میشه.
حدیث احمدی
سال ها طول کشید تا یاد بگیرم که آدم ها را نباید رعایت کرد ، بلعکس جایی که فهمیدید این جا آخر راه است ، جایی که تشخیص دادید این آدم آن آدمی که می پنداشتید نیست باید بگذارید و بروید؛
از گوشه و کنار هم نه ، از وسط آن آدم باید رد شوید ، طوری که رفتن شما را به وضوح ببیند ، باید بدون خداحافظی بگذارید و بروید..
باید بدون خرج کردن معجزه ی نگاه آخر بگذارید و بروید!
پویان اوحدى
رفیق من آروم باش!
میدونم الان پشت پنجره ی اتاقت نشستی و به آسمونِ پر از آلودگی و تیرِگی چشم دوختی که فقط یه معجزه بیاد. میدونم دلت میخواست به جای این آسمونِ تیره منظره ی رو به روت دریا باشه و پنجره رو باز کنی تا اتاقت بوی دریا بگیره. میدونم شاید خیلی وقته سفر نرفته باشی، خیلی وقته دریا و جنگل نرفته باشی و گاهی اوقات عجیب دلت هوس جنگل بکنه. میدونم بعضی روزا از فرط خستگی، دلت میخواد خودتو روی همون صندلیِ محل کارِت جا بزاری و بری توی رویاها و قصه ها. بری همونجا که خستگی نیست، درد نیست، بی خوابی نیست… من میدونم زندگی کردن بعضی وقتا چقدر سخت میشه ، میدونم زندگی یه روزایی میشینه فقط دست و پا زدنت توی غم رو نگاه میکنه و کاری از دستش بر نمیاد. من میدونم حتی روزایی هست که از فرط شادی دلت نمیخواد اون روز تموم بشه و میخوای زمان رو متوقف کنی. من میدونم اونی که رفته ، هیچوقت بر نمیگرده حتی میدونم شاید بعضی “دوسِت دارم” ها واقعی نباشن!
من دارم از حقیقتای زندگی بهت میگم ، دارم بهت میگم تا یادآوری بشه تو زنده ای و زندگی میکنی. تو زنده ای حتی اگه گاهی اوقات مرگ رو به چشمای خودت ببینی!
میخوام بهت بگم که رفیق من ،اروم باش!
من از حسرتای زندگی با خبرم رفیق، من معنیِ صبر کردن تو اوجِ بلاتکلیفی و بی خبری رو میفهمم. من میفهمم وقتی توی دلِ کسی جا نمیشی ،باید قوی ترین باشی و خودتو بغل کنی. ولی بهت میگم آروم باش ،میدونی چرا؟ چون تو خودِ معجزه ای. میخوام بهت بگم خنده ی تو ، میارزه به تمام درد و رنج های روزگار. رفیق، بیا بشینیم کنار هم اول یه دل سیر گریه کنیم بعد به این زندگی بخندیم. اونقدر بخندیم که دل درد بگیریم. دارم زندگی کردن رو یادت میارم چون میدونم یادمون رفته!
هرچیزی که داری با همون زندگی کن، با دردت زندگی کن، با حسرتی که توی قلبته زندگی کن، با بی خوابی های هرشبت زندگی کن ،با زخمات زندگی کن، با خیالِ آدمی که هیچوقت بهش نمیرسی زندگی کن ولی…
«ولی فقط زندگی کن! »
زهرا امیدی