بیوگرافی پیام دهکردی و همسرش + تصاویر
بیوگرافی پیام دهکردی : پیام دهکردی از بازیگران بسیار توانمند سینما و تلویزیون است که ماجرای زندگی و مقابله با بیماری اش در برنامه ماه عسل بسیار جذاب و شنیدنی است. در ادامه بیشتر به زندگینامه وی میپردازیم. با ایران بانو همراه باشید.
پیام دهکردی لاهیجان ، بیوگرافی پیام دهکردی
بیوگرافی پیام دهکردی
نام : پیام
نام خانوادگی : نادری دهکردی
متولد : ۱۳۵۶
شغل : بازیگر
زندگینامه پیام دهکردی
پیام دهکردی چند صباحی است که در لاهیجان زندگی میکند و به دلیل بیماری و ترافیک زیاد تهران تن به هجرتی شیرین داده است. در ادامه این مقاله ماجرای بیماری و هجرت وی را در مصاحبه ای برای شما گردآوری کرده ایم.
نام اصلی وی پیام نادری دهکُردی است (۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۶، شهرکرد ) بازیگر سینما و تئاتر و کارگردان ایرانی و مدرس فن بیان و بازیگری است. وی از بازیگرانی موفق در عرصه تئاتر بوده و در سینما و تلویزیون نیز کارهای تاثیرگذاری از خود بجا گذاشته است.
تحصیلات
پیام دهکردی دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته تئاتر از دانشگاه تهران است. پیش از آن دهکردی مدرک کارشناسی خود را در رشتهی ادبیات دراماتیک (نمایشی) از دانشگاه آزاد اسلامی واحد اراک گرفته بود.
کلاس فن بیان پیام دهکردی
کارکردن از بچگی
از همان دوران بچگی در شهرکرد تابستان های من اینگونه می گذشت که پدرم فرفره درست می کرد و من با یک صندوق آدامس و شانسی باید در کوچه های می چرخیدم تا اجناسم رو بفروشم
کار در ساندویچی پسر عمه ام، و سپس در زمین های کشاوری دایی و شوهر عمه هایم جز اتفاقات آن روزگار بود
دانشجویی، بازیگری و بی پولی
در اصفهان شاگرد مرحوم ابراهیم کریمی بودم، در اراک دانشجوی تئاتر و در تهران هم در کلاس های بازیگری استاد سمندریان شرکت می کردم
با ماهی ۱۱ هزار تومان باید اموراتم را می گذراندم، آنقدر پیاده می رفتم که پینه های پایم هنوز هست
ازدواج و مسافر کشی
بعد از ازدواج از پدرم خواستم مخارج عروسی را به خودم بدهد تا بتوانم کاری کنم، به سختی راضی اش کردم و با کلی قرض یک پیکان مدل ۶۲ گرفتم و مشغول مسافرکشی شدم
ماجرای ترک سیگار پیام دهکردی
پیام دهکردی :بودنم در شهر تهران دیگر پیشرفتی را برایم به همراه نداشت و برای آنکه به آدمی غرغرو و غیرپویا تبدیل نشوم هجرتی آرام را در پیش گرفته ام.
پیام دهکردی بازیگر بااستعداد تئاتر و تلوزیون و سینماست که نقش های او آنچنان با شور و حرارت است که در ذهن مخاطب می ماند.
او در آستانه ۴۰ سالگی کوله بارش را یک سالی است که جمع کرده و از تهران به مقصد لاهیجان هجرت کرده است.
از دلایل به ستوه آمدنش برای ما می گوید، از زندگی در لاهیجان، از خلوتش، از تغییراتش و از چیزی که قرار است به گفته او، پیام دهکردی را به خودش و خدایش نزدیک کند. مشروح این گفت وگو را در زیر بخوانید.
مشغول چه کارهایی هستید؟
در حال حاضر درگیر کارهای تئاتر و سینما نیستم. مشغول راه اندازی یک موسسه فرهنگی هنری در لاهیجانم. همین طور بنا دارم تئاتری را در آینده کار کنم و چند کار صوتی هم منتشر کنم.
بیماری پیام دهکردی
یعنی پیشنهادی برای بازی در تئاتر و تلویزیون و سینما نداشتید؟
پیشنهاد که شکر خدا زیاد بوده، ولی مهاجرت به لاهیجان باعث شد نتوانم این کارها را بپذیرم.
اصلا چطور شد از تهران مهاجرت کردید؟
دلایل مختلفی داشت؛ از شرایط و شکل زندگی تا آلودگی و ترافیک. من در تهران احساس کردم از خودم و خدای خودم در حال دور شدن هستم. آن قدر ازدحام بود که باعث می شد نتوانم به خودم نزدیک شوم. احساس کردم باید هجرت کنم؛ از اخلاق های بد، رفتارهای بد، روحیات بد و فضاهای بد پیرامونم. احساس کردم نیاز دارم به خودم نزدیک شوم. ممکن است برای کسی تهران باعث شود به خودش نزدیک شود، اما برای من برعکس بود. بعد طی بررسی ها لاهیجان را برای هجرت مناسب دیدم.
الان چند وقت است در لاهیجان زندگی می کنید؟
حدود یک سال.
خیلی ها که ساکن پایتخت هستند دوست دارند این کار را انجام دهند، اما می ترسند.
هرکس در هر هجرتی چیزهای زیادی را از دست می دهد. شما امکان ندارد در یک مکان همه موهبت ها را کنار هم داشته باشید. وقتی با تهران خداحافظی کردم قید خیلی چیزها را زدم و همه تبعاتش را هم پذیرفتم.
پیام دهکردی در برنامه ماه عسل
حالا در این یک سال احساس می کنید به خودتان و خدایتان نزدیک تر شدید؟
اگر لایق باشم بله. یکی از کمترین اثرات هجرت برایم ترک سیگار بود. کوشش می کنم بقیه خصایل بد را هم تصحیح کنم.
چند سال سیگار می کشیدید؟
خیلی سال بود.
طبیعت شما را به وجد آورد که ترک سیگار کنید؟
نه، هجرت. هجرت برایم جابه جایی نبود. خیلی از کسانی که می آیند شمال اتفاقا می گویند شمال بیشتر سیگار کشیدن می چسبد. گفتم خدایا کمکم کن بتوانم هجرت کنم و خصایل بد را کنار بگذارم.
شروع یک تغییر
حدود ۱۰ تا ۱۲ سال پیش بود که دهکردی ناگهان بیمار شد. او با مراجعه به بیمارستان بستری شد و ابتدا پزشکان همهچیز را به شوک و حمله عصبی ربط دادند. بعد از آزمایشهای مختلف و شرایط بالینی، از او نمونهبرداری مغز استخوان صورت گرفت که به گفته خودش بسیار دردناک بود. پزشکان بعد از بررسی به این نتیجه رسیدند که نوعی اختلال مغز استخوان رخ داده است. بعد از آن مقطعی را در بیمارستان و مدتی در خانه بستری بود اما به گفته خودش، خدا خیلی به او لطف داشته که این بیماری مهار شده و مشکلی برایش ایجاد نمیکند و ممکن است تا سالها به همین شکل باقی بماند.
مادر پیام دهکردی
دهکردی از روزهایی میگوید که بیماریاش را متوجه میشود:
«چند شب اولی که در بیمارستان بودم خیلی سخت گذشت. تصور کنید من آدم سالمی بودم که با پای خودم به بیمارستان رفتم و چند دقیقه بعد با برانکارد از جلوی ماشینم، من را به ساختمان آن سوی کوچهای منتقل کردند که مرکز تصویربرداری بود و حتی به زور میتوانستم انگشتان دستم را حرکت دهم. این اتفاق، شرایط عجیبی را برای کسی رقم میزند که در اوج جوانی است. به ناگهان احساس میکنی که الان بودی، اما هر آینه ممکن است، نباشی.»
همسر پیام دهکردی کیست
او ادامه میدهد:
«خیلی خوب یادم هست که دو شب بسیار هولناکی را از نظر روحی گذراندم. اما بعد از آن به خودم گفتم تا دیروز این نبوده، اما از امروز به بعد این هست و به پیام دهکردی چیزی بهعنوان بیماری اضافه شده است. همانجا بود که تصمیم گرفتم بیماریام را دوست داشته باشم و با آن کنار بیایم و از فردای آن روز تصمیم گرفتم به خودم برسم. عطر میزدم و سر و صورتم را اصلاح و سعی میکردم به روند عادی زندگی برگردم. مدتی بعد که پزشکان نمونهبرداری مغز استخوان گرفتند، از نتیجه بهدست آمده بسیار خوشحال بودند و عنوان کردند که من جزء چهار درصدی هستم که حالا حالاها باید زندگی کنم و میتوانم روی پاهای خودم راه بروم.»
حالا بیماری دهکردی تحتکنترل است اما باید چکاپهای دورهایاش را داشته باشد.
در روزهای نخست بیماری چه گذشت؟
شنیدن علت بیماری بهویژه اگر بیماری سختی باشد، کار دشواری است و شاید خیلیها این لحظه را تاب نیاورند.
نوع بیماری پیام دهکردی, بیوگرافی پیام دهکردی
دهکردی میگوید:
«اولینباری که پزشک بیماری را به من گفت، تنها بودم، تپش قلب عجیبی گرفتم. بدنم یخ کرده بود و دلآشوبه به سراغم آمد که قابل توصیف نیست. یک برهوت و فضای مهآلود گم و گنگی است که تعریفی ندارد و انگار همهچیز در گنگی به سر میبرد.»
او به اولین چیزی که در آن لحظه فکر کرد، این بود که همهچیز تمام شد. هم اتاقی او فردی مبتلا به سرطان و جانباز شیمیایی بود که شیمیدرمانی میشد. از نظر روحی به هم ریخته بود و تصور میکرد این بیمار، آینده اوست و به همین دلیل از نظر روحی در شرایط بسیار بدی قرار گرفته بود. اما همهچیز تغییر کرد و تقدیر بر آن شد که او به زندگیاش ادامه دهد. دهکردی معتقد است در انتهای یأس میتوان جوانه امید را دید، همانطور که در انتهای شب، سپیده روز را میتوان دید.
او ادامه میدهد:
«وقتی به پایان نقطه میرسید، دو راه پیشرو دارید، یا اینکه وا دهید که من هیچوقت آدم وادادن نبودم و همیشه سعی کردهام مستقل باشم که این ویژگیام را مدیون پدرم هستم. در زمان کودکی و نوجوانی سختگیریهای پدر بسیار من را آزرده میکرد اما الان که به عقب برمیگردم، میبینم که واقعا این مستقلبودنم را مدیون او هستم و آنچه از اعتقاد و باورهای عمیق معنوی و مذهبی و عاطفی در درونم دارم را مدیون مادرم. من خودم را وا ندادم و بین وادادن و واندادن، دومی را انتخاب کردم و تصمیم گرفتم روزهای باقیمانده از زندگیام را به بهترین شکل زندگی کنم و از آن لذت ببرم. به قول حافظ پنج روزی که در این مرحله مهلت داری، خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست.»
بعد از پذیرش بیماری، همهچیز به سرعت برایش تغییر کرد و خوب پیش رفت. خانواده، دوستان، همکاران و دانشجویانش در تمام فرآیند بیماری در کنارش بودند و او را تنها نگذاشتند.
از نظر دهکردی، آدمها در دردهایشان بزرگ میشوند و هیچ آدمی را در این عالم نمیتوان یافت که زیبا باشد و درد نکشیده باشد و ادامه صحبتش را به شعر «مرد را دردی اگر باشد خوش است» پیوند میزند.
پیام دهکردی در سریال شهریار
او معتقد است: «درست است که گاهی این دردها چیزهایی را از آدم میگیرد و رنجهایی را ایجاد میکند، اما آدمها در دردهایشان بزرگ میشوند. در واقع، نوع مواجهه ما با دردها وضعیت ما را با جهان تعیین میکند. همه این مریضی و دردهایی که در زندگی کشیدم به من ثابت کرد که باید امروز را زندگی کنیم. اگر بخواهیم به خاطر دیروز یا فردایی که نیامده، زندگی کنیم، عمر را از دست دادهایم و زندگی بیبرکتی را برای خود رقم زدهایم که خروجی آن چیزی نخواهد بود. اما اگر گذشته را فراموش نکرده باشیم و آینده را هم به صورت چشماندازی نگاه کنیم و تمام هم و غم خود را صرف اکنون کنیم، زندگی دریچه جدیدی را باز میکند.»
افتخارات
افتخارات او عبارتند از :
۱) جایزهٔ بهترین بازیگر در بیست و دومین جشنوارهٔ بینالمللی تئاتر فجر
۲)جایزهٔ فعالترین بازیگر تئاتر در روز جهانی تئاتر (۲۰۰۴)
۳)نامزد بهترین بازیگر در بیست و یکمین جشنوارهٔ بینالمللی تئاتر فجر
۴)نامزد بهترین بازیگر در جشنوارهٔ بینالمللی نمایشهای آیینیـسنتی در سال ۱۳۸۲
۵)بهترین بازیگر مرد سال به انتخاب خانهٔ تئاتر و کانون ملی منتقدان در سال ۱۳۸۶
فیلم شناسی پیام دهکردی
تئاتر
«آخرین نوار کراپ» (نوشتهٔ ساموئل بکت و کارگردانی علی جولایی)
«افسون معبد سوخته» (نوشتهٔ نغمه ثمینی و کارگردانی کیومرث مرادی)
«کرگدن» (نوشتهٔ اوژن یونسکو و کارگردانی وحید رهبانی)
«بازرس» (نوشتهٔ نیکلای گوگول و کارگردانی علیرضا کوشک جلالی)
«بحرالغرائب» (نوشتهٔ محمد چرمشیر، براساس «توفان» شکسپیر و کارگردانی آتیلا پسیانی)
«میبوسمت و اشک» (نوشتهٔ محمد چرمشیر و کارگردانی محمد عاقبتی)
«مرگ فروشنده» (نوشتهٔ آرتور میلر و کارگردانی نادر برهانی)
«رقص زمین»
«تکههای سنگین سرب»
«مرد بالشی» (نوشته مارتین مک دونا و کارگردانی محمد یعقوبی، آیدا کیخایی)
پیام دهکردی در سریال گذر از رنج ها , بیوگرافی پیام دهکردی
سینمایی
بیصدا (۱۳۹۵ حسین شهابی)
تگرگ و آفتاب (۱۳۹۳)
دلم می خواد (۱۳۹۳)
تراژدی (۱۳۹۲ آزیتا موگویی)
بی خداحافظی (۱۳۹۰ احمد امینی)
جیب بر خیابان جنوبی (۱۳۹۰ سیاوش اسعدی)
راه آبی ابریشم (۱۳۸۹ محمد بزرگ نیا)
همیشه پای یک زن در میان است (۱۳۸۶ کمال تبریزی)
یک بوس کوچولو (۱۳۸۴ بهمن فرمانآرا
یک تکه نان (۱۳۸۳ کمال تبریزی)
تلویزیونی
باغ بلور (۱۳۸۲–۱۳۸۱ رامبد جوان)
شهریار (کمال تبریزی)
مدار صفر درجه (حسن فتحی)
هوش سیاه ۲ (مسعود آب پرور)
گاوصندوق (۱۳۸۸ مازیار میری)
گذر از رنجها (۱۳۹۳ فریدون حسن پور)
گاندو (۱۳۹۷ جواد افشار)
سایر فعالیتها
کارگردانی تئاتر «گمگشته» (نوشتهٔ محمدرضا شیخالاسلامی)
کارگردانی تئاتر «وحشی» (نوشتهٔ چخوف)
کارگردانی تئاتر «پابرهنه در پارک» (نوشتهٔ نیل سیمون)
پیام دهکردی وهمسرش
بیوگرافی پیام دهکردی و همسرش + تصاویر
منبع : ویکی پدیا / سیمرغ / گهر / نمناک / جام جم آنلاین
من عاشقشم به طرزعحیبی❤کراش دارم روش
خیلی دوست دارم ایشان را از نزدیک ملاقات کنم واقعا این خواسته قلبی من است
بازی در نقش مایکل در سریال گاندو واقعا بی نظیر بود من که خیلی لذت بردم
خیلی بازی خوبی داره ازش خوشم می یادش
من عاشقشم