خود دوستی خانمها | تمرین برای خانمهایی که خودشان را دوست ندارند
روان در خانم ها در خدمت شما هستیم. با ما همراه باشید.
تمرین خویشتن دوستی ، خود دوستی خانمها
چرا بعضی زنان ایرانی، خودشان را دوست ندارند؟
جلوی آینه میایستد و خوب خودش را برانداز میکند. به جهتهای مختلف میچرخد و چربیهای جمعشده دور شکم و پهلویش را توی مشتش اندازه میگیرد. چند دقیقهای از سر یأس و ناامیدی به حجم پوست و چربی جمعشده در دستش در آینه روبرو خیره میشود و میرود توی فکر؛ فکر عمیق …
این قصه هر روز خیلی از زنهاست. قصه خیلی از آنان که بدنشان را دوست ندارند. قصه زنهایی که بلد نیستند به ترکهای شکمشان بعد از زایمان عشق بورزند. بلد نیستند عاشق جثه ظریف و قد کوتاهشان، کک و مکهایشان، پوست اضافه شکمشان و … باشند. اصلا انگار این چربیهای اضافه یک وقتهایی بغض میشوند و گیر میکنند توی گلو. اصلا انگار میشوند یک خشم فروخفته.
شاید با خودتان بگویید که سادهانگارانه است اما برای اینکه بهتر متوجه شوید، روایتهای زیر را بخوانید:
«یه مشکلی برام پیش اومده که فکر نکنم هیشکی بتونه بهم کمک کنه. شوهرم از ظاهرم یه ایراد گنده گرفت. من از لحاظ صورت، همه بهم میگن خوبم. شوهرمم میگه از صورتم خیلی راضیه اما انداممو دوس نداره. میدونین؟ من قدم ۱۶۴ و وزنم ۶۱ کیلوئه. قد و وزنم به هم میخورن. نه لاغرم، نه چاق؛ اندامم متعادله اما شوهرم میگه دوست دارم تپل باشی. مثل گلابی باشی. یعنی دوست نداره شکم و پهلو داشته باشم. نمیدونم آخه من خودمم بکشم که شکل گلابی نمیشم!»
***
«بیشتر از دو ماهه که عقد کردم و تو این دو ماه عاشقانه همسرمو دوست داشتم. رفتارای همسرم تو این مدت خیلی متغیر بود؛ گاهی اینقدر قشنگ ابراز عشق میکرد و گاهی اصلا یه اساماس خالی هم برام نمیفرستاد. فقط هفته اول ازدواجمون بود که خیلی رویایی بود.
بعد از اون که روابط دو نفرهمون بیشتر شد، تغییراتی تو رفتار همسرم دیدم که توضیحش طولانیه. بالاخره همسرم دیروز بهم گفت که از دست من ناراحته که چرا قبل از ازدواج درباره خصوصیات جسمیم بهش همه واقعیتو نگفتم.
از گفتن این حرفا شرم دارم ولی ببخشید، ناچارم بگم تا کمکم کنید. من خدا رو شکر سالم و سلامتم ولی اندامم اونطوری نبوده که همسرم انتظارشو داشته. آخه من چی رو باید میگفتم؟ میگه این چیزا باعث سردیش شده و از رضایتش کم کرده. من چیکار کنم؟ الان میدونم کسی رو عاشقانه دوست دارم که داره یه جورایی منو تحمل میکنه. دارم دق میکنم، فکر نمیکردم منی که بین دوستام به خوشاندامی معروف بودم الان مشکل اصلی زندگیم بشه عدم رضایت همسرم از اندامم.»
***
«ما دو ساله که عروسی کردیم و از لحظهای که من پا به خونه شوهرم گذاشتم دائما از چهره و اندام من ایراد میگیره. من دختری هستم که به وضع ظاهریم اهمیت میدم و با اینکه لاغرم اما شوهرم میگه که من بدترکیب و چاقم.
شوهرم بعضی وقتا منو به خاطر ظاهرم به شدت تمسخر میکنه و زنای دیگه رو با من مقایسه میکنه و به راحتی فلان زنو بهم نشون میده و مثلا میگه ببین چه قدی داره، چه پاهایی داره. چشماشو دیدی؟ شنیدن این حرفا خیلی برام سخته اما کاری از دستم بر نمیاد. فکر میکنم ظاهر نامتناسب من نسبت به خواستههای اون، شوهرمو به گناه میندازه. یعنی خیلی بهش سخت میگذره؟! لطفا کمکم کنید.»
***
باشگاههای بدنسازی و کلینیکهای مشاوره، این روزها پر هستند از زنهایی که نه برای سلامت جسم و روحشان بلکه برای اینکه دوست داشته شوند به این مراکز مراجعه میکنند. زنها ورزش میکنند نه فقط برای حفظ سلامت جسمشان بلکه برای اینکه در کوتاهترین زمان به اندام دلخواهشان برسند. به کلینیکهای مشاوره و روانشناسی مراجعه میکنند، نه برای تعالی روحشان بلکه برای اینکه راهکاری بیابند تا جنس مخالف بیشتر دوستشان داشته باشد.
اگر شما هم از این دسته زنها هستید، این گفتوگو با دکتر مرجان علیقارداشی (روانشناس) را بخوانید:
به نظر میرسد که این روزها خانمهایی که به کلینیکها برای مشاوره مراجعه میکنند، در جستوجوی یک چیز مشترک هستند. یعنی دوست داشته شدن که در اندامشان در جستوجوی آن هستند.
بله؛ این موضوع وجود دارد. یکی از دلایلش هم نارضایتی از مسائل زناشویی است. خانمها میآیند و میگویند که همسرم به من بیمیل است و اولین نکتهای که به ذهنشان متبادر میشود این است که حتما شوهرم از اندامم راضی نیست. آنچه ما باید بررسی کنیم، احساسی است که به یک زن در رابطه دست میدهد. مقولهای که اینجا مورد بحث است، مقوله «انتخابشدن» برای زنهاست و آنها یکی از مهمترین شاخصهای انتخابشدن را در ظاهرشان جستوجو میکنند. این همان چیزی است که پای خیلی از خانمها را به اتاقهای مشاوره باز میکند.
زنهایی که خیلی از آنها پس از گرفتن رژیمهای عجیب و غریب و در نهایت دست نیافتن به اندام ایدهآل حالا افسردگی شدید گرفتهاند و فکر میکنند دیگر محال است وزن کم کنند یا … البته این موضوع در مورد دخترهای نوجوان هم صدق میکند که دوست دارند برای جنس مخالف جذاب باشند و در مسیر زیبایی دست به رژیمهای عجیب میزنند؛ افرادی که انقدر رژیمهای وحشتناک گرفتهاند که دیگر مبتلا به اختلال «آنورکسیا» شدهاند.
یک اختلال غذایی که بهموجب آن افراد به خود گرسنگی میدهند. افراد مبتلا به این اختلال، ترس و واهمه شدیدی از چاق شدن دارند. عادات غذایی آنها نیز از همین ترس ناشی میشود، هر چند که آنورکسیا معمولاً دختران نوجوان را تحتتاثیر قرار میدهد.
به نظر میرسد دلیل اصلی واهمه زنان نسبت به اندامشان برخوردی است که مردها با این موضوع دارند. فکر نمیکنید واکنشهای مردان باعث میشود که برخی زنان تا این مرحله پیش بروند؟
بله؛ یکی از دلایلی که باعث شده است که زنها تا این اندازه بیرحمانه با عملهای جراحی سراغ اندامشان بروند، پاسخ به درخواست جامعه مردان است. مردها از زنها بدنی را میخواهند که تماما عضلانی باشد اما اینکه ما بگوییم مردها در این زمینه مقصر هستند، سادهانگارانه است. از نظر من یکی از مقصرهای اصلی در مسیر این تفکر، سوپراستارها هستند که هیچکدام حاضر نیستند در تصاویر خود نقصهای بدنشان را نشان دهند. آنها میخواهند تاکید کنند که زنهای کاملی هستند برای همین خیلی وقتها هم از روشهای فوتوشاپی استفاده میکنند.
من یادم است که یک بار از «کیمکارداشیان» در حالی که در ساحل بود، عکسی پخش شد که بیهوا از او گرفته شده بود. او به جای اینکه بیاید از خودش دفاع کند و بگوید که بدن او هم مثل خیلی از زنهای دیگر کامل نیست، اول شروع به ابراز ناراحتی کرد که چرا عکسش پخش شده است و بعد شروع کرد به دلیل آوردن که نور عکس خوب نبوده و مدتی به دلیل مشغله نتوانسته ورزش کند و از این حرفها. او نپذیرفت که اگر هم نقصی داشته باشد، این عیب نیست.
از طرفی رسانهها هم در این زمینه مقصر هستند؛ رسانههایی که تصاویر پر از رتوش از زنها نشان میدهند و زنها هم خودشان را با آن تصاویر مقایسه میکنند. شبکههای مجازی هم این روزها پر است از افرادی که لایفاستایل خود را به نمایش میگذارند. در حالی که خیلی از آنها یا ورزشکارند یا مدل هستند. یک خانم خانهدار یا یک خانم کارمند هم که مثلا شغلش طوری است که باید ۸ ساعت پشت میز بنشیند، خودش را با این افراد مقایسه میکند.
موضوع دیگری که وجود دارد، این است که رسانهها برای ما استاندارد زیبایی تعیین میکنند. استانداری که هر چند سال یکبار هم بر اساس مد روز تغییر میکند. فکر میکنید تعریف استاندارد زیبایی کار درستی است؟
خیر؛ اصلا درست نیست. هر آدمی فیزیک ظاهری خود را دارد و تغییر ایجاد کردن در این حالت فیزیکی محدود است. وقتی استاندارد زیبایی تعریف کنیم، یعنی داریم از یک ماشین انسانساز حرف میزنیم. استانداردهای زیبایی را بنگاههای زیبایی تعریف میکنند؛ بنگاههایی که مدلهایشان به خودشان گرسنگی محض میدهند تا به سایز ۳۲ یا ۳۴ برسند. دلیلش این است که نمایش هر لباسی در سایز کوچک، جذابتر است.
خیلی از این مدلها حتی رحم خود را از بدنشان در می آورند که برآمدگیهای طبیعی هم نداشته باشند. این موضوع آنقدر فاجعهبار بود که سازمان بهداشت جهانی به بنگاههای زیبایی اخطار داد که سایز مدلهایشان باید در حالت طبیعی باشد.
چند درصد از مراجعهکنندگان شما برای سلامتی ورزش میکنند و چند درصدشان در راستای دوست داشته شدن؟
به زعم بنده فقط ۴ درصدشان برای سلامتی ورزش میکنند. باشگاههای بدنسازی پر است از زنهایی که با عذاب روی تردمیل میدوند به امید اینکه چند کیلو وزن کم کنند. یکی از مشکلات خانمها در ایران، بازار لباس است. بازار پر از لباسهای چینی است که مطابق با بدن مردم آسیای شرقی که ریزجثه هستند، طراحی شدهاند.
برای همین وقتی یک زن ایرانی برای خرید لباس میرود، باید لباس یک یا دو سایز بالاتر بخرد و این برای یک زن حس ترسناکی است. در حالی که اگر تولیدات داخلی بر اساس بومشناسی مردم ما تولید میشد، زنها انقدر حس چاق بودن نداشتند. مثلا آمریکاییها بر اساس ویژگیهای مردم خودشان لباس طراحی میکنند.
به نظر شما زنهای ایرانی چقدر خودشان را دوست دارند؟
بسیاری از زنان ایرانی فقط به خوب بودن برای دیگری میاندیشند. برای اینکه همسر خوب، مادر خوب یا فرزند خوبی باشند که البته این موضوع، ناشی از باوری است که زن را به عنوان وسیلهای برای رضایت دیگران میبیند. زنها به این فکر نمیکنند که آیا برای خودشان آدم خوبی هستند؟
پیشنهاد شما برای این زنان چیست؟
اول از همه باید روی اعتماد به نفس این افراد کار شود. معمولا من از این افراد میخواهم که یک هنر یاد بگیرند یا سراغ کار جدیدی بروند. از آنها میخواهم که دست از اشتباهشان بردارند؛ دست از ایدهآلگرایی بردارند. از آنها میخواهم که بیش از هر چیز روی سلامت جسمشان کار کنند. سطح توقع خودشان را با همسرشان هماهنگ کنند و راجع به نقاط ضعف و قوت خودشان با او حرف بزنند، نه اینکه نسبت به همسرشان احساس خشم داشته باشند.
اولین قدم برای اینکه ما زنها خودمان را دوست داشته باشیم، چیست؟
اولین قدم، باور نقاط ضعف و قوت خودمان است. باید منِ واقعی و منِ ایدهآل را برای خودمان تعریف کنیم. خیلی از آدمها تعریف درستی از خود واقعیشان ندارند. بعد از آن خود ایدهآل را باید تعریف کرد و در نهایت باید سعی کنیم فاصله این منِ ایدهآل و این منِ واقعی را کم کنیم.
دوست داشتن خود راز
تمرین خوددوستی برای زنان
یکی از مهمترین کارهایی که می توانید برای سلامت و شادکامی خود انجام دهید، تمرین خوددوستی است. اینکه به خودتان بیشتر از هر کس دیگری در دنیا احترام بگذارید نوعی خوددوستی است و می تواند جنبه بسیار مهمی در رسیدن به اهداف، سلامت خوب و موفقیت باشد. اما، خیلی اوقات، خیلی از خانم ها دیگران را قبل از خود می دانند و این مسئله ای کاملا طبیعی است و خیلی اوقات لازم است. اما در این حال فراموش می کنند چه کسی هستند و خودشان را از همه چیز عقب می کشند.
کم کم افسرده می شوند، تمرکزشان را از دست می دهند و دیگر اشتیاق و جاه طلبی ندارند و متعجبند که چه اتفاقی در زندگیشان افتاده است که باعث شده به آن نقطه برسند.
جواب آن خیلی ساده است. آنها قانون طلایی خوددوستی را فراموش می کنند. اگر خودتان را دوست نداشته باشید، نمی توانید از دیگران انتظار داشته باشید که دوستتان بدارند.
خوددوستی از جمله کارهای دشواری است که باید در حق خودتان انجام دهید. باید به نقطه ای در زندگی تان برسید که از اهداف و ظاهرتان کاملا راضی و خشنود باشید. باید به خودتان بگویید که “من آدم با ارزشی ام.”
اما برای خیلی افراد آنقدرها هم ساده نیست. ممکن است این چیزها را بخواهند اما مسئولیت ها سد راه رسیدن آنها به سرنوشت شان می شود. یعنی در واقع خودشان را فدای دیگران می کنند.
حالا می خواهیم ببینیم کسی که دچار این گمگشتگی شده است، چطور می تواند دوباره خود را پیدا کند؟
ساده است، این ۵ قانون طلایی خوددوستی را دنبال کنید تا همانی شوید که همیشه می خواستید باشید.
۱٫ ظاهرتان را تغییر دهید.
اولین قدم در اعلام خوددوستی این است که دوباره عاشق خودتان شوید. وقتی به دنیا آمدید، این مسئله کاملا طبیعی بود. با مرور زمان، ممکن است در مورد ظاهرتان اعتماد به نفس لازم را از دست داده باشید یا ممکن است دوره ای را طی کرده باشید که در آن خودتان را خیلی حقیر و ضعیف می دیدید. شاید وزنتان تا جایی بالا رفته که بزرگتر از سایز حتی سال گذشته تان شده باشید. شاید موهایتان کم کم سفید شده است. شاید هم آن چروک ها و خط های دور لب دیگر آنقدرها هم بامزه نیستند.
کاری که باید انجام دهید این است که نگاهی به آینه بیندازید و حقیقت را به خودتان اعلام کنید. باید به خودتان بگویید، “تو را به خاطر آن چیزی که هستی دوست دارم” و به تصویرتان در آینه لبخند بزنید.
اگر این کارآمد نبود، تغییراتی در خودتان ایجاد کنید. سلامتی به معنی اضافه وزن نیست پس هر روز به پیاده روی بروید و با نفس کشیدن در هوای تمیز هم وزنتان را پایین تر بیاورید و هم حال و هوایی عوض کنید. در مورد خط های خنده تان هم ناراحت نباشید، اینها نشانه این هستند که شما عمری را شاد و خوشبخت زندگی کرده اید.
۲٫ زندانی درونتان را آزاد کنید.
وقتی روی “بیرون” خود کار کردید، نوبت به “درون” تان می رسد. خود درونی شما اگر از خود بیرونی تان مهمتر نباشد، کم اهمیت تر هم نیست.
هزاران زن هستند که آنقدر خود را درگیر زندگی کرده اند که مهمترین فرد در زندگیشان که خودشان هستند را فراموش کرده اند.
بعضی اوقات خودمان را چنان غرق در دنیا می کنیم که مراقبت از کسی که باید در اولویت قرارش دهیم، یعنی خودمان، فراموش می شود. اگر اینکار را نکنیم اتفاقی که می افتد این است که خودمان را در وضعیت ناراحتی می بینیم چون در حین همه تلاش هایمان که برای برآوردن نیازهای دیگران بوده است، مدام با مشکلات و نارضایتی های خویش بمباران شده ایم. چطور است همانطور که همه کار برای دیگران انجام می دهیم، برای خودمان هم انجام دهیم؟ نه نمی توانیم. چون با اینهمه تلاشهایی که انجام می دهیم، فرا انسان نیستیم و باید این مسئله را قبول کنیم.
باید بنشینیم و برای نگاه کردن به درون خودمان وقت بگذاریم تا ببینیم چه می خواهیم و کاری کنیم که آن اتفاق برایمان بیفتد.
۳٫ در خودتان استقلال ایجاد کنید.
حالا که روی وضعیت ظاهری و روحی خود کار کرده اید، وقتش رسیده که وارد عمل شوید. نکته مهم اینجا این است که مستقل شوید، آزاد از ناامنی ها، تزلزل ها، فقر و ستیزه. اولین کاری که باید انجام دهید این است که بنشینید و از خودتان بپرسید که آیا از تکیه کردن به دیگران برای شاد کردن شما، خوشحال هستید؟
پاسخ آن این خواهد بود که “مطمئنا نه” و دلیل آن هم این است که هیچ کس در این دنیا وجود ندارد که بتواند شما را آن اندازه که انتظار دارید، شاد کند. اما برای اینکه چنین اتفاقی بیفتد، باید لیستی از اهداف خود تهیه کنید. نمی توانید بدون اینکه بدانید برای رسیدن به آنجا چه باید بکنید، فردی مستقل شوید. این واقعیت را بپذیرید که هیچکس نیست که مراقب شما باشد جز خودتان و فقط آن زمان است که می توانید استقلال خود را به طور کامل پیدا کنید.
۴٫ از نتیجه کردار بد دوری کنید.
داستانی است که در آن زنی بود که زندگی اش مشکل پشت مشکل داشت. شوهرش به خاطر زنی دیگر او را رها کرده بود و نامزد کنونیش هم از او سوءاستفاده می کرد. سه مرتبه دست به خودکشی ناموفق زده بود. پسرش هم به پدر کشیده بود. او هم از همسرش سوءاستفاده می کرد. مشکل هر دوی این آدم ها این است که اجازه دادند کردار بد، جزئی از زندگیشان شود. آنچه از آن مطلع نبودند این بود که می توانند سرنوشت خود را تغییر دهند و این الگوهای سوءاستفاده گرایانه را با از بین بردن این کردار بد با رفتارهایی بهتر جایگزین کنند.
از بین بردن این کردارها نیازمند تلاش بسیار است. باید سعی کنید خودتان را از آن جدا کنید. وقتی این کار را کردید، دیگر اجازه نمی دهید برگردد و حفاظی دور خودتان می کشید که از نزدیک شدن آن جلوگیری می کند.
۵٫ سپر حفاظتیتان را جلوی خود بگیرید.
سپر حفاظتی شما، نیروی حفاظتی شخصی شماست. از شما در برابر مصیبت ها و مشکلات محافظت می کند و سلامتی شما را تضمین می کند. اما زمان می برد که این سپر نامرئی وارد کار شود و فقط زمانی وارد عمل می شود که شما آن را باور داشته باشید. عادت کردن به رفتارها و کردارهای غلط برای سلامت شما خوب نیست و سپرتان می تواند در اینگونه موارد به کارتان بیاید. اگر سفت و محکم پشت سپرتان بایستید، کردار بد ناپدید خواهد شد. با گذشت زمان هم شما و هم این سپرتان قوی تر خواهید شد.
نحوه عملکرد آن به این طریق است. تصور کنید که پشت کامپیوترتان نشسته اید و حواستان به کار خودتان است و شوهرتان مدام غر می زند که چرا لباس زیرتان را از دستگیره در حمام آویزان کرده اید و با هر کلمه ای که از دهان او خارج می شود (حاصل کردار بد) فشار خون شما بالاتر می رود. تکان نخورید. این سپر نامرئی را تصور کنید که دور تادورتان کشیده شده است و کاملا از شما مراقبت می کند. سرانجام خیلی زود خواهید دید که احوالتان از کج خلقی و ناراحتی به آرامش کامل تبدیل خواهد شد. و در آخر این روحیه شما به اطراف هم سرایت خواهد کرد و بعد از گذشت چند دقیقه آرامش دوباره به همه برخواهد گشت. نه اینکه مشکل آویزان کردن لباس زیرها برطرف شده باشد، نه. مهم این است که بدون بر هم خوردن اعصاب تان موضوع را آرام کنید.
خط آخر این است که برای اینکه با خودتان صادق باشید، باید زمانی را در زندگی تان پیدا کنید که کل سیستم تان را دوباره راه اندازی کنید تا دوباره شاد و خوشبخت به زندگی ادامه دهید.
زنی سرشار از عشق و خوشبختی، زنی است که هر کسی آرزوی او را دارد. با برداشتن این قدم مثبت در زندگی خود، شادی و شادکامی که لایقش هستید را به خودتان هدیه بدهید.
خود دوستی در خانم ها
خود دوستی خانمها | تمرین برای خانمهایی که خودشان را دوست ندارند
منبع : کدبانو / برترین ها / ایسنا