موفقیت

روش تغییر افکار | چگونه افکار منفی خود را تغییر دهیم؟

خودشناسی ، نشانه ها و راه های تغییر فکر در خدمت شما هستیم. با ما همراه باشید.

 

 

 

تغییر فکر تغییر زندگی

چگونه باورهایمان را تغییر دهیم ، روش تغییر افکار

 

 

دلایلی که تغییر فکر شما را در زندگی ضروری می کنند

رفتاری که در شرایط مختلف بروز می دهیم نشانه افکار درونی ما است که در برخی مواقع ممکن است به خودمان آسیب زند.تغییر جهت فکری می تواند دنیای اطرافمان را نیز عوض کرده و احساس خیلی خوبی به ما دست دهد.

 

«یک اثر هنری فوق العاده، زیبا و گرانبها جلوی رویت است! بسیار استادانه و پرجزییات درست شده ، زحمت شبانه روزی از هنر و فداکاری! رنگ ها و بافت های آن مثل هیچ چیز دیگر نیست. چنان درخششی دارد که چشم را خیره می کند. بااینحال تو انتخاب میکنی که چشمانت را به مگس سیاه ریزی بدوزی که روی آن نشسته است. چرا باید اینکار را بکنی؟»

 

لبخندی زد و در سکوت به من خیره شد.گفتم، «ببین، مسئله این است که در این دنیا نمی توان ۱۰۰٪ به کسی اعتماد کرد. زندگی، مثل هنر، غیرقابل پیشبینی است. شما حق انتخاب دارید:یا آن را تحسین کرده و به دنبال بهترین باشید یا بنشینید و منتظر بدترین باشید.»

 

گفت، «اگر منتظر بدترین باشی، هیچوقت ناامید نمی شوی.»جواب دادم، «آره ولی کی اینطوری زندگی میکنه؟ هیچکس! آدم اگر بخواهد اونطوری زندگی کند هر روز آرام آرام می میرد، بدون اینکه بتواند واقعاً زندگی کند.»

 

این مکالمه ای بود که امروز با یکی از شاگردانم داشتم. او با گفتن اینکه انتظار اتفاقات منفی را داشتن روش برخورد و کنار آمدن او با زندگی است. اگر شما هم طرزفکر او را دارید، وقتش است که کمی بیشتر به آن فکر کنید.

البته اشتباه نکنید، جنگی که وارد آن شده اید ربطی به حرف ها و اعمال دیگران ندارد، به اتفاقاتی که در گذشته افتاده یا نیفتاده هم همینطور. همه چیز در ذهن شماست که به آن منفی گرایی اهمیت می دهد.

 

باور به افکار منفی بزرگترین سد در راه خوشبختی و موفقیت است. نگرش شما به زندگی از قفس درونی احساسی که خودتان را اسیر آن کرده اید سرچشمه می گیرد.
در زیر به بعضی نشانه های مشخصی که ثابت می کند باید طرزفکرتان را تغییر دهید اشاره می کنیم:

 

۱٫ هیچ چیز جز منفی ها را نمی بینید.

اگر تصمیم داشته باشید از زمان حالتان لذت ببرید، یاد خواهید گرفت که روی مثبت ها متمرکز شوید. کاری که باید بکنید این است که به افکار منفی میدان ندهید ، چه افکار خودتان باشد چه دیگران. نادیده گرفتن و توجه نکردن به افکار منفی به این معنی نیست که سرتان را بر برف فرو کنید؛ معنی آن این است که اجازه ندهید منفی گرایی دیدتان را تار کند و بر تجربه شما از زمان حال مسلط شود.

 

منفی گرایی هیچوقت باعث بهتر شدن زمان حالتان نخواهد شد، حتی بااینکه ما انسان ها طوری طراحی شده ایم که تصور می کنیم افکار منفی، نگرانی ها و ترس هایمان هم تاثیرات مثبتی دارند. وقتی عمیقاً یک فکر منفی را بررسی می کنیم، خواهیم دید که منفی گرایی هیچ فایده ای به دنبال ندارد. تمرکز کردن بر روی منفی ها هیچکس را آدم بهتری نمی کند، باعث پیشرفت کسی هم نمی شود. درواقع، واقعیت دقیقاً متضاد این است.

 

۲٫ تمایل به متهم کردن دیگران دارید.

رها کردن به ما آزادی احساسی می دهد و آزادی احساسی تنها شرط خوشبختی است. اگر هنوز در قلبتان اسیر چیزی هستید، مثل خشم، عصبانیت، حسادت و از این قبیل احساسات، نمی توانید آزاد باشید. و اینکار باعث نمی شود بتوانید قلب آدم های دیگر را عوض کنید، فقط مال خودتان را عوض می کند. این را باید بدانید.
شمشیر را زمین گذاشته و حمله کردن به دیگران در ذهنتان را کنار بگذارید. قوی ترین آدم قوی ترین جنگنده نیست. اتفاقاً فرد قوی کسی است که بتواند در زمان خشم خود را کنترل کند.

 

۳٫ به طور خستگی ناپذیری در برابر واقعیت مقاومت می کنید.

به صداهای درونی خودتان گوش کنید. ببینید آیا می توانید مچ خودتان را در حال شکایت کردن خودآگاه یا ناخودآگاه از وضعیت کنونی زندگیتان، حرف ها یا اعمال دیگران، گذشته تان، محیط اطرافتان یا حتی آب وهوا بگیرید. شکایت کردن یعنی قبول نکردن واقعیت. اینکار معمولاً بار سنگینی از منفی گرایی و استرس همراه خود می آورد.

 

وقتی شکایت می کنید، خودتان را به یک قربانی تبدیل می کنید. از طرف دیگر وقتی عملی مثبت انجام می دهید، در وضعیت قدرت قرار می گیرید. بنابراین اگر چیزی واقعاً اذیتتان می کند، وارد عمل شوید و وضعیتتان را تغییر دهید یا فراموشش کنید. یا باید آن وضعیت را قبول کنید یا از آن خارج شوید، یکی از این دو. هر کار دیگری احمقانه است.

 

به خودتان یادآور شوید، حتی بارها و بارها اگر لازم باشد، اگر چیزی نمی تواند تغییر کند، باید نگرشتان نسبت به آن را تغییر دهید. وقتی هر کاری که از دستتان برمی آمده را انجام داده اید، شادی یعنی به خودتان اجازه دهید با آنچه هست مشکلی نداشته باشید نه اینکه مدام آرزوی تغییر آن را کنید یا نگران اتفاقاتی باشید که نیفتاده است. چیزی که هست، چیزی است که باید می بوده، بقیه بر عهده خودتان است.

 

۴٫ هیچوقت به چیزی که دارید راضی نیستید.

استرس و خستگی وقتی بیشتر از حد کافی داریم ولی باز بیشتر و بیشتر می خواهیم بیشتر خواهد شد تااینکه تقریباً هیچ نداشته باشیم و کمی بخواهیم. به عبارت دیگر، ما بعنوان انسان وقتی کمبودهای زیادی داشته باشیم، نارضایتی کمتری هم داریم.

 

اگر جزییات را کنار بگذاریم، رمز موفقیت این است که کمتر بخواهیم و قدر چیزهایی که داریم را بدانیم.
خیلی ها همیشه درگیر چیزهایی هستند که نمی توانند داشته باشند و حتی لحظه ای به این فکر نمی کنند که واقعاً چه می خواهند داشته باشند. باید از خودتان سوال کنید:«آیا این چیزها واقعاً بهتر از چیزهایی است که الان دارم؟»

 

خوشبختی داشتن گرایش قدرشناسی و شکرگزاری است. دست خودتان است که امروزتان را بهترین کنید یا بدترین. ما خودمان باعث بدبختی یا خوشبختی خودمان هستیم. میزان تلاش برای هر دو اینها یکسان است.

 

۵٫ انتظاراتتان موجب استرستان است.

انتظارات غیرضروری را کنار بگذارید. قدر همان چیزهایی که هست را بدانید. مهم نیست که لیوانتان نیمه پر یا نیمه خالی باشد. همین که لیوان دارید و چیزی در آن است باید شکرگزار باشید. اینکه انتخاب کنید مثبت بوده و نگرشی شکرگزارانه داشته باشید در همه کارهایتان اثر می گذارد. اندازه خوشبختی و موفقیتتان در ارتباط مستقیم با اندازه افکار و طرزفکرتان است.

 

مطمئناً همیشه همه چیز آنطور که شما دوست دارید پیش نخواهد رفت. به امید بهترین ها باشید ولی انتظارتان را کمتر کنید. واقعیت را بپذیرید و با آن نجنگید. اجازه ندهید چیزی که انتظار داشتید اتفاق بیفتد چشمتان را به روی همه اتفاق های خوبی که دور و برتان می افتد ببندد. حتی اگر اوضاع آنطور پیش نرود که می خواهید، باز هم ارزشش را دارد چون باعث شده چیز جدیدی را احساس کنید و درسی جدید به شما داده است.

 

۶٫ یک زندگی بدون درد می خواهید.

درد بخش آزاردهنده ای از انسان بودن است اما برای زندگی لازم است. درد ذهن، قلب و جسم را قوی می کند. اگر کل زندگی تان همه چیز برایتان خوب بوده باشد نمی توانید قوی، شجاع یا موفق باشید. شما نیاز به تجربیات واقعی زندگی دارید و هیچ چیز تا زمانی که تجربه اش نکرده اید واقعی نخواهد بود.

 

صادقانه بگوییم، زندگی تا حد زیادی مثل بازی شطرنج است. برای برنده شدن باید یک حرکت انجام دهید، حتی وقتی شرایط سخت باشد و اوضاع آنطور که توقع داشتید پیش نرفته باشد. اینکه تصمیم بگیرید چه حرکتی انجام دهید به دانش و تجربه شما که در طول مسیر به واسطه اتفاقات بد یاد گرفته اید، بستگی دارد.

 

۷٫ نگران همه چیز هستید.

تنها کاری که نگران بودن می کند این است که لذت را از شما می دزدد و درگیر هیچتان می کند. مثل این می ماند که از تخیلتان برای درست کردن چیزهایی که نمی خواهید استفاده کنید. نباید خودتان را وارد موقعیت هایی در ذهنتان کنید که تمام گزینه هایتان بد و منفی هستند.

 

یادتان باشد، چیزی که به آن نگاه می کنید نیست که مهم است، چیزی که می بینید اهمیت دارد. همیشه دو راه برای برخورد با وضعیت کنونی تان وجود دارد. هرکدام از این راه ها مثل یک آجر می ماند که می توانید از آن هم بعنوان پایه برای ساخت یک بنا استفاده کنید و هم برای شکستن شیشه پنجره امید و خوشبختی تان.

 

نکته مهم این است که چیزهایی که در دنیای بیرون وجود دارد قرار نیست همیشه کامل و بی ایراد باشند. دست از نگرانی بردارید، به درون خودتان تمرکز کنید و هوشمندانه رفتار کنید. در ذهنتان می توانید به هر جایی که می خواهید برسید. و بقیه زندگی تان دقیقاً همان راهی را می رود که ذهنتان می رود.

 

۸٫ از آخرین باری که چیز جدیدی یاد گرفتید خیلی وقت است که می گذرد.

بهترین درمان برای احساس دلمردگی یادگرفتن یک چیز تازه است. این تنها روشی است که هیچوقت با شکست مواجه نمی شود، فقط پیشرفتتان می دهد.

 

بدنتان پیر می شود، ممکن است بعضی شب ها دراز بکشید و به پشیمانی های گذشته فکر کنید، دلتان برای تنها عشقتان تنگ شود، دنیای اطرافتان را ببینید که پر از اعمال و افکار مسموم است یا به این فکر کنید که طوری احترامتان را خدشه دار کرده اند. فقط یک روش برای التیام یافتن از این افکار وجود دارد:یاد گرفتن. اینکه یاد بگیرید دنیای اطرافتان چطور بالا و پایین می رود. اینکه یاد بگیرید چه چیزهایی به هیجان می آوردتان و درمورد آن بیشتر بدانید. این تنها تلاش مفیدی است که هیچوقت از آن پشیمان نخواهید شد. یاد گرفتن التیام یافتن است. فقط کافی است به لیست کارهایی که دوست دارید یاد بگیرید نگاهی بیندازید و شروع کنید.

 

۹٫ در گذشته زندگی می کنید.

نوستالژی گاهی اوقات لازم است. همه ما با فکر کردن به گذشته می توانیم درس های زیادی از تجربیات قبلی مان بگیریم. بااینحال اگر فکر کردن به گذشته تمام زمان حال شما را درگیر خود کند، مخصوصاً اگر فکر می کنید زندگی تان در زمان حال برایتان کافی نیست، وضعیت فکری جالبی نیست و هیچ نتیجه ای جز خستگی و ناامیدی برایتان نخواهد داشت.
اجازه ندهید گذشته زمان حال را از شما بدزدد. گذشته شما معرف شما نیست، در جنگ با شما هم نیست. گذشته تان فقط باعث قوی تر شدن چیزی شده که امروز هستید. این را به خاطر داشته باشید و پیش روید.

 

راهکارها

یک طرزفکر موثر طرزفکری است که از منابع موجود زمان، انرژی و تلاش هایتان استفاده کند و از آنها برای ایجاد تغییرات مثبت بهره ببرد. این نیست که سعی کنید همه چیز را امتحان کنید و همه چیز باشید. باید از چیزهایی که دارید بهترین استفاده را برده و از زندگی کردن لذت ببرید.

 

نگرش و طرزفکر شما اساس و بنیاد همه اتفاقاتی است که در زندگی تان می افتد. مجموعه ای از همه باورها، رفتارها، احساسات، عواطف و گرایشات شماست.

در تلاش برای اصلاح طرز فکر ، این نکات می تواند به دردتان بخورد:

 

– حس ایمان، قطعیت و هدف

– احساس آرامش و لذت از پیشرفت های روزانه

 

– انگیزه، تمرکز و تعهد مداوم برای کارهای منطقی

– بینش روشن نسبت به موانع و فرصت های موجود

 

تغییر افکار افراد

به نظر می‌رسد افراد مختلف در یک موقعیت مشابه، به طرز متفاوتی رفتار کرده، احساس متفاوتی داشته و افکار آن ها متفاوت است. آیا می‌توان گفت که علّت رفتار هر فردی نوع احساس اوست؟ پس برای تغییر افکار افراد، باید احساس آنها را نیز تغییر دهیم.

 

از سوی دیگر، مشخص شد که طرز فکر افراد نیز تعیین‌کننده احساس آنهاست. پس بهترین راه برای تغییر احساس (و در نتیجه رفتار) کسی، تغییر افکار اوست. ولی این‌جا یک سؤال مطرح می‌شود:

چگونه می‌توانیم تغییر افکار دهیم؟

 

گام اول : افکار منفی خودآیند را شناسایی کنید

نخستین گام در تغییر افکار، شناختن آنهاست. اینجا اصطلاح افکار منفی خودآیند به‌کار می‌رود. این افکار منفیهستند، چون احساس بدی در فرد ایجاد می‌کنند و خودآیند می‌باشند چون بدون این‌که بخواهیم به سراغ‌مان می‌آیند.

 

گام دوم : خطاهای شناختی خود را بررسی کنید

به این جمله‌ها توجه کنید: “حالا آنها فکر می‌کنند که من آدم پرمدّعایی هستم”؛ “حتماً از من بدشان آمده”؛ “از دست من رنجیده است”؛ “سر و وضع من به نظرش خنده‌دار است”؛ “حتماً عصبانی است”؛ “دلش نمی‌خواهد کسی متوجه شود”.

 

آیا شما تا به حال از این جملات استفاده نکرده‌اید؟ به نظر می‌رسد در تمام این موارد داریم ذهن دیگران را می‌خوانیم یا سعی می‌کنیم افکار، احساسات یا عقاید دیگران را حدس بزنیم و از سویی به حدس خود اعتقاد کامل داریم.

 

ولی آیا ما واقعاً توانایی خواندن یا تغییر افکار دیگران را داریم؟ مسلماً پاسخ منفی است. یا در مثال زیر: “همه زندگی‌ام پر از شکست است”؛ “هیچ‌وقت نتوانسته‌ام کاری را درست انجام دهم”؛ “اصلا نمی توانم” ” من همسر خوبی نیستم”؛ “اصلاً بلد نیستم”.

 

آیا تمام مواردی که گفته شده، کاملاً درست است؟ مثلاً آیا این فرد واقعاً نتوانسته حتّی یک کار را درست انجام دهد؟ مسلماً این‌طور نیست و در مثال‌های گفته شده حتماً مواردی از موفقیت، درست انجام دادن کارها یا بلد بودن وجود دارد. به‌نظر می‌رسد در این موارد به نکات مثبت توجهی نشده است شاید بهتر باشد این فرد تغییر افکار دهد.

 

 

چگونه افکار خود را تغییر دهیم

روشهای تغییر نگرش

 

 

اما چرا گاهی این‌طور فکر می‌کنیم؟ آیا این افکار منفی نیست؟ گاهی تجزیه و تحلیل اطلاعات در ذهن ما تحریف می‌شود. این تحریف‌ها که “خطاها یا تحریف‌های شناختی” نامیده می‌شوند، به اَشکال گوناگونی ظاهر می‌شوند. مثال‌های بالا دو نمونه از این خطاها هستند.

 

اولین مورد، “ذهن‌خوانی” و دومی “بی‌توجهی به امر مثبت” نامیده می‌شوند. در ذهن‌خوانی، فرد تلاش می‌کند افکار، احساسات و تمایلات دیگران را حدس بزند یا باعث تغییر افکار آنان شود. بی‌توجهی به امر مثبت نشان می‌دهد که فقط موارد منفی در نظر گرفته شده و فرد توجهی به موارد مثبت نمی‌کند.

یکی دیگر از خطاهای شناختی “تغییر افکار” است. این خطای شناختی گویای این است که اگر فرد به کامل‌ترین و بالاترین سطح موردنظر خود نرسد، گویی هیچ مؤفقیتی به دست نیاورده است.

 

برای مثال، دانشجویی برای یک امتحان تلاش زیادی کرده و نمره‌اش نسبت به امتحان قبلی خیلی بیشتر می‌شود، ولی به حدّ ایده‌ال خود نمی‌رسد. وی فکر می‌کند: “تلاش‌هایم هیچ فایده‌ای نداشته و هیچ چیز نسبت به سابق تغییری نکرده است ایا این افکار منفی نیست؟

 

حال اگر این دانشجو فکر کند که “من آدم شکست‌خورده‌ای هستم و تمام تلاش‌ها و تمام زندگی‌ام بی‌حاصل بوده!” می‌توان از خطای شناختی دیگری به نام “تعمیم مبالغه‌آمیز” نام برد.

“فیلتر ذهنی” باعث می‌شود که فرد بخشی از واقعیت‌ها را ندیده و فقط به واقعیت‌های محدودی توجه کند.

 

برای مثال، وقتی کسی می‌گوید “هیچ‌کس مرا دوست ندارد، “من آدم بی‌مصرفی هستم و به دردی نمی‌خورم” یا “هر وقت با کسی دوست شده‌ام، نتوانسته‌ام دوستی‌ام را حفظ کنم” درواقع نمی تواند هیچ موردی را که خلاف این افکار منفی را نشان دهد به یاد بیاورد.

 

مثلاً این که مادرش به او خیلی علاقه دارد یا دوستانی دارد که با او تماس می‌گیرند، یا این‌که او تنها کسی است که جزوه‌هایش در کلاس دست به دست می‌گردد.

گاهی‌اوقات افکار ما بیشتر در مورد آینده است. ولی آن‌چه را که برای آینده پیش‌بینی می‌کنیم، بیشتر منفی است. مثلاً “حتماً امتحانم را خراب خواهم کرد”، “مطمئنم که به حرفم گوش نخواهد کرد”، “بلیط پیدا نخواهم کرد” تغییر افکار در این نوع افراد واجب است.

 

به نظر نمی‌رسد چنین پیش‌بینی‌هایی در مورد آینده کاملاً درست باشند، به‌خصوص اگر تا این حد یک‌طرفه باشند. این خطای شناختی “پیش‌گویی” نامیده می‌شود.

گاهی‌اوقات افکار ما اغراق‌آمیز هستند و به‌نظر می‌رسد که موضوع را خیلی بزرگ می‌کنیم. از این خطا با نام “درشت‌نمایی” یاد می‌شود. مثلاً “آبرویم رفت”، “افتضاح شد”، “تمام زندگی‌ام خراب شد”.

 

“استدلال احساسی” زمانی است که ما بدون دلیل کافی و صرفاً به علّت احساسی که داریم قضاوت می‌کنیم و ممکن است تغییر افکار دهیم. مثلاً فردی که اضطراب دارد می‌گوید: “نگران هستم، پس حتماً قرار است اتفاق بدی بیافتد”.

 

برخی افراد بایدها و نبایدهای زیادی را برای خود و دیگران به‌کار می‌برند. هرچند وجود این بایدها و نبایدها تا حدّی انگیزه ایجاد می‌کند و باعث تغییر افکار می شود، ولی نمی‌تواند چیزی را تضمین کند. مثلاً گفتن این‌که “باید نمره خوبی بگیرم”، یا “نباید این حرف را می‌زد” نمی‌تواند تضمین‌کننده این باشد که آن فرد واقعاً نمره خوبی بگیرد.

 

بلکه تنها اثری که ایجاد می‌کند این است که اگر فرد نمره خوبی نگیرد، خود را سرزنش کند یا به علّت حرفی که دیگری زده شدیداً عصبانی باشد. این خطا، “بایدها” نام دارد.

افراد غمگین تمایل زیادی دارند که نام‌ها و القابی را به خود دهند که این یکی از افکار منفی است. آن‌ها خود را تنبل، بی‌عرضه، خنگ و نظایر آن می‌نامند. ما بسیاری اوقات حتّی دیگران را نیز به همین نام‌ها و خصوصیات ملقب می‌کنیم یا حادثه‌ای را بدبختی می‌نامیم. این خطای شناختی “برچسب‌زدن” نام دارد.

 

بسیاری از افراد خود را مسئول وقایع و حوادث منفی می‌دانند. آنها هر رویداد منفی را به خود نسبت داده و به خاطر آن خود را سرزنش می‌کنند که این افراد نیاز به تغییر افکار دارند. مثلاً ممکن است خود را مسئول شکست دوستشان در امتحان بدانند، چون معتقدند باید به اتفاق او درس می‌خواندند تا او هم یاد بگیرد.

 

یا اگر رابطه‌شان با دوستی به هم خورده تمام تقصیرها را خود به‌عهده می‌گیرند. این خطا را “شخصی‌سازی” می‌نامند.
شناخت خطاهای شناختی موجود در تغییر افکار کمک زیادی در تغییر آنها می‌کند.

 

گام سوم : دلایل و شواهد تغییر افکار را بررسی کنید

علاوه بر بررسی تغییر افکار خطاهای شناختی، راه‌های دیگری نیز برای مقابله با افکار منفی وجود دارد. مثلاً می‌توانید دلایل و شواهدی را که بر له و علیه فکر شما وجود دارد بررسی کنید و آنها را از خود بپرسید.

 

گام چهارم : سحر و جادو را مشاهد می کنید

اگر شما سه وظیفه اول ار انجام دهید سحر و جادو اتفاق خواهد افتاد. اگر اعتقاد داشته باشید که می توانید سه مرحله اول ار انجام دهید ، جادوی تغییر افکار را مشاهده می کنید.
به زودی افکار منفی در مورد همه چیز از ذهن شما پاک می شود.

 

علاوه بر این سه گام روش‌های دیگری نیز برای کمک به تغییر افکار وجود دارد. با توجه به این‌که سایر روش‌ها تخصصی‌تر بوده و احتیاج بیشتری به کار با یک متخصص دارد از ذکر آنها در این متن خودداری می‌شود.

 

علاوه بر موارد تغییر افکار که گفته شد، توصیه‌هایی نیز وجود دارد که رعایت آن‌ها به افراد کمک می‌کند بر حالت غمگینی خود مسلط شده و روحیه بهتری پیدا کنند.در این قسمت برخی از این توصیه‌ها را خواهید دید.

 

توصیه‌هایی که به شما کمک می‌کند حالتان بهتر شود:

_ سعی کنید هر روز سر ساعت خاصی از خواب بیدار شوید. حتّی اگر دلتان نخواهد، به محض بیدار شدن، از رختخواب بیرون بیایید.

_ وقتی حوصله ندارید شاید خوشتان نیاید با دیگران صحبت کنید، ولی بهتر است بدانید در چنین شرایطی حرف زدن با دیگران می‌‌تواند به تغییر افکار شما کمک کند. با کسی که دوست دارید و در مورد موضوعی که دوست دارید، صحبت کنید.

 

_ وقتی دلتان گرفته سعی کنید در زندگی و افکار خود تغییرات کوچکی ایجاد کنید. چیدمان اتاقتان را تغییر دهید، لباس‌های خود را عوض کنید، موهایتان را کوتاه کنید، اگر دارید به جایی می‌‌روید، از مسیر دیگری بروید.

 

_ به یک دوست یا فرد مورد علاقه تلفن کنید. به دیدن یکی از آشنایان قدیمی بروید.
_ سعی کنید حالت چهره خود را تغییر دهید. پژوهش‌گران نشان داده‌اند که حالت صورت شما می‌‌تواند باعث تغییر افکار شما شود. پس لبخند بزنید و اگر بی‌اختیار اخم کرده‌اید، سعی کنید اخم‌هایتان را باز کنید.

 

_ زمانی که حالتان خوب است، فهرستی از آن‌چه که شما را خوشحال می‌‌کند تهیه کنید. همچنین فهرست دیگری از افرادی که دیدن و حرف زدن با آن‌ها برایتان لذّت‌بخش است، درست کنید. در هنگام ناراحتی به این فهرست‌ها مراجعه کرده و مواردی را که می‌‌توانید انجام دهید تا افکار منفی از شما دور شود.

 

_ سعی کنید علّت افسردگی خود را پیدا کرده و به خود یادآوری کنید که با از بین رفتن این علّت حال شما نیز بهتر خواهد شد.

_ فهرستی از خصوصیات مثبت و توانایی‌های خود و فهرست دیگری از مؤفقیت‌های خود تهیه کنید. حتّی موارد کوچک را نیز در این فهرست بنویسید. می‌‌توانید از نزدیکان خود در این مورد کمک بگیرید. هر وقت احساس بی‌ارزشی و ناراحتی می‌‌کنید، این فهرست را مرور کنید نا تغییر افکار در شما رخ دهد.

 

_ هر بار کاری را خوب انجام می‌‌دهید یا هر وقت که حالتان خیلی خوب است، احساس و افکار خود را یادداشت کنید. مرور این نوشته‌ها در زمان‌هایی که احساس خوبی ندارید، به شما نشان می‌‌دهد که این حال بد شما پایدار نبوده و مدتی بعد احساس بهتری خواهید داشت.

 

_ سرگرمی‌هایی برای خود پیدا کنید. منظور از سرگرمی، کارهایی است که صرفاً برای لذّت بردن انجام می‌‌دهید.

_ از نرمش و ورزش غفلت نکنید. هر کاری که شامل فعالیت و تحرّک جسمانی باشد، حالتان را بهتر خواهد کرد. اگر هنگام پیاده‌روی افکار منفی به شما هجوم می‌‌آورد، به ورزش دیگری بپردازید. نرمش و ورزش‌های موسوم به ایروبیک (ورزش‌های هوازی) و شنا بسیار مفید می‌‌باشند.

 

_ در کارهای داوطلبانه و خیریه شرکت کنید.
_ اعتقادات مذهبی خود را تقویت کرده و به خدا توکل کنید.
_ بپذیرید که هر فرد توانایی‌ها و خصوصیات متفاوتی دارد. روی خصوصیات خاص خود تأکید کنید.

 

_ اهداف واقع‌بینانه‌ای داشته باشید. اهداف سخت و مشکل برای خود تعیین نکنید و مسئولیت بیش از حدّی را به دوش نگیرید. از خود انتظار زیادی نداشته باشید. هر روز یک هدف کوچک برای خود تعیین کنید و سعی کنید به آن برسید.

 

به یاد داشته باشید که افسردگی انرژی و انگیزه ما را کاهش می‌‌دهد و باعث ایجاد افکار منفی می شود. انجام حتّی یک کار کوچک در روز به شما کمک می‌کند احساس بهتری راجع به خود داشته باشید.

 

_ برای هر روز خود کارهای لذّت‌بخشی، هر چند کوچک، تعیین کنید.
_ به خود اجازه دهید که احساساتتان را عملی کنید، ولی به‌شیوه‌ای مناسب. اگر احتیاج به گریه دارید، گریه کنید.اگر عصبانی هستید، راه مناسبی برای ابراز خشم خود پیدا کنید.

 

_ دقت کنید دوره غمگینی شما با چه علایمی شروع می‌‌شود (خواب زیاد، از کوره در رفتن، و…). وجود این علایم را به‌عنوان یک هشدار در نظر گرفته و کمک به خود را شروع کنید که یکی از مهم ترین راه های کمک به خود تغییر افکار است.

 

_ خودگویی‌های منفی نداشته و افکار منفی به خود راه ندهید. به جای نتیجه‌گیری سریع، سعی کنید بر آن‌چه که می‌‌دانید درست، واقعی و قابل مشاهده است، تأکید کنید. فقط روی منفی‌ها تأکید نکنید.

 

به یاد داشته باشید که ممکن است تمام این موارد برای شما مفید نباشد. بهتر است آنها را امتحان کرده و مواردی را که برای شما مؤثرتر است پیدا کنید تا تغییر افکار را حس کنید و نتیجه آن را ببینید.

 

 

تغییر افکار

چگونه فکرمان تغییر دهیم

 

روش تغییر افکار | چگونه افکار منفی خود را تغییر دهیم؟

 

منبع : ravvan.com / نمناک/ مردمان / بیتوته

۳.۳/۵ - (۳ امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا