صدای ذهن چیست ؟ | راه های کنترل صدای ذهن
آیا شما هم از صدای ذهنتان خسته شده اید ؟ آیا از تداعی ناراحتی ها و شکست ها به ستوه آمده اید؟ در این مقاله به معرفی صدای ذهن و راه های کنترل آن را با شما به اشتراک میگذاریم . با ما همراه باشید.
صدای ذهن چیست
صدای ذهن چیست و چطور میتوانید آن را تشخیص دهید:
– افکاری که مثل نوار با آهنگی یکنواخت تکرار میشوند.
– فکر کردن دوباره به اتفاقات و موقعیتهای قدیمی و تجسم دوبارهی ترسها.
– زندگی کردن در گذشته یا آینده. این باعث میشود نتوانیم از زمان حال لذت ببریم. گذشته، گذشته است و آینده محصول فکر و عمل امروزمان است. تنها زمانی که وجود دارد، اکنون است.
– مونولوگ درونی وسواسی که آرامشمان را بر هم زده و ذهنمان را مشغول نگه میدارد.
– هیچوقت در زمان حال نیستید. همیشه به چیزی دیگر فکر میکنید به جای اینکه روی کاری که آن لحظه انجام میدهید تمرکز کنید. اگر همیشه به چیزی دیگر فکر کنیم، هیچوقت از زمان حال لذت نخواهیم برد.
– تحلیل مداوم موقعیتها، واکنشها و رفتارهای خودمان و دیگران. تحلیل گذشته، آینده، چیزهایی که نیاز دریم یا میخواهیم، روزمان، دیروزمان و گذشته دورمان.
– تقریباً تمام فکر کردنها و رویاپردازیهای غیرارادی نوعی صدای ذهن هستند. این نوعی صدای پسزمینه است که در همه کارهایمان اخلال ایجاد میکند.
بیشتر وقتها این صدا خستهکننده است و باعث میشود بازده کاریمان پایین آمده و تنبل شویم. این مکالمه مداوم درونی چون حواس ما را از اتفاقهایی که در زمان حال میافتد پرت میکند، باعث میشود موقعیتهایمان را هم از دست بدهیم.
ذهن ابزاری بسیار مفید است ولی باید تحت کنترل باشد. به نظرتان عالی نیست اگر میتوانستیم طوری باشیم که هروقت خودمان خواستیم فکر کنیم، مثلاً وقتی میخواهیم مشکلی را حل کنیم یا برنامهریزی کنیم و بعد میتوانستیم ذهنمان را خاموش کنیم؟
خاموش کردن ذهن نوعی آرامش درونی میآورد. این همان چیزی است که همه سنتها و آموزههای معنوی از دیرباز به دنبال آن بودهاند و برای کسانیکه به دنبال معنویات هستند و میخواهند زندگیشان را ارتقا دهند بسیار مفید است.
یک لحظه دست از خواندن بکشید و ببینید میتوانید ذهنتان را خاموش کنید؟ دست از فکر کردن بکشید ، ببینید چه اتفاقی میافتد.
متوجه میشوید که دارید به متوقف کردن فکر کردنتان فکر میکنید و این یعنی هنوز دارید فکر میکنید. بعد از چند لحظه احتمالاً یادتان میرود که هدفتان کنترل افکارتان بوده و ذهنتان به فعالیت قطعنشدنی خود ادامه میدهد. این نشان میدهد که ذهن تا چه اندازه بیقرار است و هیچ قانونی نمیپذیرد.
گاهیاوقات در موارد نادر به لحظهای آرامش درونی دست پیدا میکنید، بدون هیچ صدایی در ذهنتان. این به صورت غیرارادی اتفاق میافتد، وقتی توجهتان به یک فعالیت بسیار جذاب یا تماشای یک منظره بسیارزیبا معطوف میشود.
خاموش کردن ارادی ذهن، یعنی هر زمان که بخواهید، با کتاب خواندن به دست نمیآید. این توانایی به تدریج و با گذراندن تمرینات تمرکز و مدیتیشن ایجاد میشود.
ولی خیلیها ممکن است بگویند که مدیتیشن انجام میدهند ولی نمیتوانند ذهنشان را آرام کند. اگر قدرت تمرکز ضعیف باشد، ذهن خیلی ساده از فکری به فکر دیگر غوطه میخورد، پس چطور میتوان مدیتیشن کرد؟ مینشینید که مدیتیشن کنید ولی اینکه اجازه بدهید ذهنتان هر جا که میخواهد برود و هر چیزی که میخواهد را تجسم کند مدیتیشن نیست.
به همین دلیل است که اول باید درجاتی از توانایی تمرکز را به دست آورید تا بتوانید مدیتیشن کردن را شروع کنید.
وقتی قدرت تمرکزتان قویتر شد، میتوانید بدون کلمات، تصاویر و افکار ذهنی مدیتیشن کنید. آنوقت آرامش درونیتان ابتدا در زمان مدیتیشن و بعد در کل زندگی موقع کار کردن، خواندن، حرف زدن و هر کار دیگری به تدریج بیشتر و عمیقتر میشود.
آنوقت صداهای ذهنی کمتر و کمتر شده و به تدریج قطع میشوند.
البته این وضعیت باعث نمیشود که نتوانید فکر کنید، برعکس، وقتی لازم باشد که فکر کنید، بسیار واضح و روشن فکر خواهید کرد. ذهنتان هوشیارتر، متمرکزتر و قویتر خواهد شد. آنوقت میتوانید هروقت خواستید ذهنتان را روشن یا خاموش کنید.
بیشتر افراد وقتی میخواهند به یک چیز خاص فکر کنند، حتی بعد از رسیدن به یک نتیجه یا پیدا کردن راهحل هم نمیتوانند آن فکر را متوقف کنند. ذهنشان به فکر کردن درمورد آن موضوع خاص همچنان ادامه میدهد. مثل یک نوار خراب میماند که یک آهنگ را مدام تکرار میکند. به همین دلیل خیلی مهم است که یاد بگیرید چطور فکرتان را متوقف کنید.
خاموش کردن صدای ذهن به معنی آرامش درونی است. این باعث میشود انرژی ذهنی زیادی را ذخیره کنید و دیگر زمانتان را برای فکر کردن به مسائل جزئی و پیشپاافتاده تلف نکنید.
بیشک بارها برایتان پیش آمده که خود را در چرخه ترسناک دیالوگهای ذهنی یافتهاید. حتی وقتی که همه چیز آرام است مغز شما به موضوعاتی میچسبیده و شما را گرفتار افکار و دیالوگهای درونی میکند.
مساله این است که در بسیاری موارد این دیالوگ در پی حل مساله یا مشکلی نیست اما همچنان این دیالوگها وجود دارند و فکرتان را درگیر میکنند.
جهان ذهنی آنقدر پیچیده مشغول انجام وظایف است که بسیاری از ما متوجه شکلگیری، تقویت و تجسم این دیالوگها نمیشویم. اما آنچه در سر ما میگذرد زندگی ما را شکل میدهند. صدای درون هر آدمی مجموعه چیزهای مثبت و منفی را پیشنهاد میدهند یا تقویت میکنند. این صدا ممکن است بگوید: «من قوی و قابلم.» یا «من از پسهمه چیز برمیآیم» در عین حال ممکن است صدای درون این چنین القا کند که «من به اندازه کافی خوب نیستم» یا «من به کسی تعلق ندارم» و «نمیتوانم». این صداها آنقدر قوی هستند که ما آنها را اتفاق افتاده تصور میکنیم. بنابراین لازم است که همواره متوجه این نکته باشیم که قدرت افکار بیش از آنچیزی است که میدانیم.
پاکسازی ذهن از افکار منفی و مزاحم
قدرت جادویی کلمات بر کارکرد مغز
مکالمات پنهان و درونی شما با خودتان به راحتی بر رویکرد شما نسبت به زندگی تاثیر میگذارند. آنچه با خود میگویید در واقع تجربههایتان را میسازد.
آنچه در مغز میگذرد پیچیده است اما این صداها وجود دارند و مغز قادر است آنها را تشخیص بدهد و بداند که مجموعهاین صداهای ذهنی در کنار هم چه معنایی دارند.
زمانی که صداهای درون شکل میگیرند بخشهایی از مغز فعال میشوند. مهم نیست کلمات منفی را بیان کنید. همین که آنها در فکرتان وجود دارند و فعال میشوند کورتیزول، هورمون استرس که میتواند بر فعالیت بدن اثر منفی بگذارد فعال میشود. افزایش هورمون کورتیزول بر توانایی شما برای مدیریت یک موقعیت تاثیر میگذارد.
هر چه بیشتر بشنوید، بیشتر باور میکنید
برای مغز فرقی نمیکند چیزی را بلند بگویید یا آن را در ذهن خود تکرار کنید. مغز واکنش خودش را به یک شکل نشان میدهد. اثر آنچه به خود میگویید و در درون خود میشنوید همواره با شما باقی میماند. هرچقدر بیشتر تکرارش کنید بیشتر باورش میکنید.
اگر ندای درونی شما توصیفات مثبتی از شما ارائه بدهد مثلا بگوید «من خوبم» شما حال خوب خود را باور میکنید. به همین ترتیب زمانی که شما همواره در ذهن خود درگیر این مساله هستید که «من زیبا، موفق، پولدار، شاد، خوشبخت نیستم» نمیتوانید تجربههای خوبی از زندگی به دست بیاورید. چون شما از قبل همه چیز را با افکارتان مشخص کردهاید و هر قدمی که بر میدارید بر اساس باورها و تصویر ذهنی از خود است.
صدای درون در بسیاری از مواقع ما را به سوی افکار منفی نسبت به خود سوق میدهد. اینطور به نظر میرسد که ما اینگونه یاد گرفتهایم که صدای انتقاد و افکار منفی را بیشتر جدی بگیریم و راحتتر تحت تاثیرش قرار بگیریم.
«همیشه همینطور بوده» این که در مواجهه با اتفاقات ناخوشایند زندگی خود به گذشته نگاه کنید و با خودتان تکرار کنید همیشه همینطور بود راه به جایی نمیبرد.
این یک چرخه معیوب از افکار منفی است که در واقع نشان میدهد شما از گذشته عبور نکردهاید و همه چیز را بر اساس تجربههای ناخوشایند یا ناکامیهای گذشته میسنجید. اگر بگویید همیشه همینطور بوده راه خود را برای تجربه چیزهای مثبت میبندید.
«نمیدانم» گیر افتادن در دیالوگهایی که میگویند «نمیدانم چه کنم.» «نمیدانم چه اتفاقی خواهد افتاد»، «نمیدانم چرا؟» نشاندهنده عجز و اعلام شکست است. حتما چیزهایی هست که شما در مواجهه با موضوعات و اتفاقات تازه نمیدانید. اما چیزهای زیادی هم هست که میدانید.
اینکه چقدر توانایی دارید، چه کارهایی را میتوانید انجام بدهید و صدها مورد کوچک و بزرگ را میدانید.
درک این مساله که همواره چیزهایی هستند که شما نمیدانید بسیار خوب است اما اگر در ندای درونیای که شما را در ندانستن گیر میاندازد بدون شک یک آسیب جدی است. این دیالوگ خطرناک میتواند شما را در وحشت بیندازد و باعث ناتوانی شما در عمل و فکر کند.
«غیرممکن است» اگر چیزی را غیرممکن فرض کنید حتما غیرممکن خواهد شد. زمانی که در درون خود تکرار میکنید غیرممکن است به افکار منفی اجازه میدهید تا چشمانداز شما را نسبت به آنچه اتفاق خواهد افتاد ترسیم کنند. در اینصورت غیرممکن واقعا غیرممکن است.
مغز شما همه چیز را ساده میکند. اگر بگویید «ممکن نیست» به شما کمک میکند همه چیز را برای غیرممکن شدن فراهم کنید.در این حالت شما مانع از آن میشوید که چیزها و افکار تازه برای محقق شدن فراهم شوند.
به جای اینکه بگویید «ممکن نیست» بگویید «شاید» و اگر به اندازه کافی خود را قوی میدانید باید تکرار کنید «راهش را پیدا میکنم»، «حتما راهی وجود دارد». این به شما کمک میکند تا راهها و امکانات جدید و تازه را پیدا کنید. همیشه راههای نرفته زیادی هست که اگرچه دشوار هستند اما مانع تحقق یک خواسته، یک هدف و آرزو نیستند. بگویید ممکن است و راه را باز نگه دارید.
پایانی بر دیالوگهای مخرب
زمانی که در افکار منفی غرق شدهاید بسیار دشوار است که بتوانید آن را به موقع متوقف کنید. اغلب مجموعهای از دیالوگهای بیپایان شکل میگیرند و شما را در خود غرق میکنند.
اما این دشواری پس از آنکه نسبت به آنها هشیار شوید پایان مییابد. اکنون شما میدانید که چگونه در موقعیتهای مخالف اسیر افکار و احساسات منفی و صدای مخوف انتقاد و ناامیدی میشوید.
با درک این مساله میتوانید زمانیکه در این چرخه معیوب افتادید با یادآوری آنکه این دیالوگهای درونی چگونه میتوانند در زندگی شما تاثیر منفی بگذارند آن را متوقف کنید. فقط به خودتان یادآوری کنید که میخواهید همه چیز را به نفع زندگیتان پیش ببرید، هرچیز منفی را از خود دور نگه دارید و پیش بروید.
تفاوت ذهن و مغز
صدای ذهن چیست ؟ | راه های کنترل صدای ذهن
منبع: سلامت نیوز – مردمان – بیتوته