اخبار فرهنگی

از شایعه طلاق تا بچه دار شدن بهنوش بختیاری

بهنوش بختیاری ، بازیگر سینما
بهنوش بختیاری بازیگر پرطرفدار کشورمان در یک برنامه تلوزیونی از مادر شدنش خبر داد, او سرپرستی دختری را قبول کرده است.

بهنوش بختیاری از مادر شدنش خبر داد

بهنوش بختیاری بازیگر سینما و تلویزیون که با تازگی چهل سالگی را پشت سر گذاشته به زودی صاحب فرزند می شود. بهنوش بختیاری در تلویزیون اعلام کرد که دختری را به سرپرستی قبول کرده است.بهنوش بختیاری

بهنوش بختیاری یک سلبریتی به تمام معناست. از حضور پررنگ و مداومش در فضای مجازی تا فعالیت های سینمایی و اجتماعی اش در زندگی واقعی. یک چهره رسانه ای که موافقان و مخالفان پرشماری دارد و اظهارنظرهایش دائما خبرساز می شوند. بازی متفاوت بهنوش بختیاری در فیلم «من» اما، نظر بسیاری را جلب کرد و اغلب منتقدان تحسین اش کردند. با بختیاری درباره این فیلم و کمی هم زندگی خصوصی اش صحبت کرده ایم. مصاحبه پیش از آن انجام شد که در اینستاگرام تغییراتی به وجود بیاید و تعداد فالوئرهای بهنوش بختیاری با ریزش مواجه شود. پس امکان پرسیدن این سوال را نداشتیم.

 

بهنوش بختیاری

بهنوش بختیاری صاحب فرزند شد

شایعه شده بود که بهنوش بختیاری از همسرش جدا شده.

بله آن شایعه را شنیده بودم. نه، من جدا نشده ام و خدا را شکر ۹ سال است که دارم زندگی می کنم و قصد جدایی هم ندارم. به شایعات پایان دهید!

اینکه همسر شما در مراسم مختلف در کنارتان حضور ندارد باعث شده این شایعه به وجود بیاید.

همین طور است. وقتی که همراه و همسر یک فرد در بیشتر مواقع در کنارش نباشد از این حرف ها پیش می آید. همسر من به دلیل اعتقادات شخصی که دارد مایل نیست عکس یا فیلمش جایی باشد، این چیزی است که من از روز اول هم می دانستم و از آن خبر داشتم. همسرم همیشه به من می گفت که برایم عجیب هست که تو می توانی خودت را در معرض قضاوت میلیون ها انسان قرار بدهی و از این موضوع ترسی نداری، من واقعا این موضوع را دوست ندارم و واقعا دلم نمی خواهد هرکسی راجع به من نظر بدهد.

این اعتقادی است که همسر من دارند، اما نمی دانم از خوب یا بد روزگار است که طرف مقابل همسرم که خودم باشم، کسی است که معروف است و یکی دو بار وقتی ایشان من را همراهی کردند واقعا به همسرم سخت گذشت. من هم قوتی که دیدم دارم به عقیده ایشان بی احترامی و دهن کجی می کنم، از او خواستم در چنین مکان هایی همراه من نباشد. چون هرجا که من باشم موضوع عکس و فیلم هم وجود دارد. اما مردم وقتی همسرم را در کنارم نمی بینند فکر می کنند که از ایشان جدا شده ام و شایعه درست می کنند. البته اگر واقعا آدم جدا شده با شد و به طور علنی این موضوع را اعلام کند، خیلی هم خوب است اما وقتی من جدا نشده ام چرا باید بگویم که جدا شده ام؟

واقعیت را باید گفت.

بله. اما خب این هم از طرف دیگر خوب است که بگویند جدا شده ام.

اگر دیگران فکر کننده جدا شده اید، نقش بیشتری به شما می دهند؟

شاید. اما در کل این اتفاق نیفتاده است. خدا را شکر ۹ سال است که با همسرم کار هم هستیم و زندگی می کنیم.

شما پرطرفدارترین فرد در فضای مجازی هستید؛ خاطرم هست که شکایت داشتید که مردم برای شما حریم شخصی قائل نیستند.

بله. الان که پست هایم را چک می کنم خبری از کامنت های واقعی دوستانم نیست، همه تبلیغات است. یعنی فکر نمی کنم در ایران برندی باشد که زیر پیج من تبلیغ نکرده باشد. اما باز هم من با این موضوع مشکلی ندارم. خیلی از دوستانم هستند که سریع بلاک می کنند اما من می گذارم باشند و حتی لایکشان هم می کنم، خیلی هم خدا را شکر می کنم که وجودم یک وسیله کوچکی شده برای اینکه انسان ها بتوانند از طریق من درآمد بیشتری کسب کنند، چه اشکالی دارد؟ اگر من نتوانم این را برای مردم ببینم که خیلی آدم کوچکی هستم.

درباره اینکه پرطرفدار هستم هم بله. من هر کسی را بیرون می بینم به من می گوید که فالوئر شما هستیم و به من لطف می کنند. فالوئر کسی بودن هم همیشه جنبه علاقه ندارد، ممکن است بعضی اوقات جنبه کنجکاوی هم داشته باشد. این یعنی همه کسانی که پشتیبان و همراه من هستند، لزوما طرفدار من نیستند.

جشنواره فجر

بهنوش بختیاری در کنار لیلا حاتمی

برخی افراد بیشتر برای اینکه در جریان اخبار سینما باشند، من را فالو می کنند. از طرفی چون من آدم پرارتباطی هستم و در کارهای خیریه مشارکت می کنم خیلی از افراد هستند که می گویند ما می خواهیم از خیریه ها مطلع شویم تو را فالو کردیم. من مثلا در صفحه ام خیریه ها یا اخبار سینما را می گذارم یا در مورد اتفاقات روز جامعه بیشتر پست می گذارم و صحبت می کنم.

از طرف دیگر هزاران نفر هستند که یکسری حرف های زشت و ناسزا به آدم می گویند و من دلیل این کار را نمی دانم اما خب اشکالی ندارد. ما این امر را پذیرفته ایم و من در این مسئله خیلی کرگدن بزرگی شده ام.

چاره ای نبوده که با این موضوع کنار آمدید؟

البته نه، خدا را شکر در پیج من از این داستان ها کمتر هست، چون راه زندگی من راه درست و شریفی است. بالاخره کسانی که باید این را بفهمند متوجه می شوند، سعی کرده ام اشتباه عمده ای نداشته باشم. گاهی اوقات بعضی چیزها به مذاق بعضی از افراد خوش نمی آید یا اصلا آدم را دوست ندارند. گاهی اوقات بعضی از افراد در زندگی به دلیل مسائلی که داشتند به آن چیزی که دوست داشتند نرسیده اند و پیش خودشان فکر می کنند که چرا این آدم این جور است و ما این جور زندگی می کنیم و از طرف دیگر چنین افرادی فکر نمی کنند که این کسی که به این شیوه زندگی می کند یا اینکه زندگی بهتری دارد، برخلاف ما روزی ۱۶ ساعت کار می کند و شاید مدت زمانی که کار می کند و زحمتی که می کشد، برای کارش نسبت به ما بیشتر است و نتیجه بزرگتری هم دارد. آدم این چیزها را به راحتی به دست نمی آورد.

شما جزو معدود بازیگرانی هستید که نسبت به اتفاقات جامعه و بلایایی که پیش می آید عکس العمل نشان می دهید. این تعهد از کجا می آید؟

بله من ذات بختیاری دارم، پدرم بختیاری هستند و اصلا نمی توانم آدم منفعلی باشم. ژن من منفعل نیست و نسبت به ظلم و بی عدالتی رسما واکنش نشان می دهم و ناراحت می شوم. خود من رنج زندگی و بی عدالتی زیادی کشیده ام و مراحل سختی در زندگی گذرانده ام، به خاطر همین بدترین چیز در زندگی را بی عدالتی نسبت به مسائل اجتماع یا هر چیزی می دانم فکر می کنم آدم بی تفاوت از آدم بد خیلی بدتر است. آدم بد شمشیرش از روست و مشخص است تکلیفش چیست اما آدم بی تفاوت به نظر من خیلی بدذات است. نمی شود آدم ظلم ببیند، مسئله اجتماعی ببیند و قدرت مبارزه با آن را داشته باشد اما حرفی نزند. من عقایدی که دارم را بیان می کنم و پای آنها ایستاده ام و عقایدم را تبلیغ می کنم.

این همه فعالیتی که شما دارید انرژی زیادی از شما نمی گیرد؟

خدا را شکر آدم پرانرژی ای هستم و از خدا ممنونم چون این ویژگی را خدا به من عطا کرده اما گاهی اوقات از کج فهمی ها و کج بینی ها خیلی ناراحت می شوم. بله، انرژی من را می گیرد. بعضی شب ها وقتی به منزل می رسم همه چیز خاموش است یعنی واقعا دوست ندارم هیچ روزنه ای به دنیای بیرون داشته باشم. سرم سنگین می شود و اذیت می شوم ولی خب باید تحمل کرد.

در حال حاضر نسبت به یک سال قبل خیلی بهتر شده ام؛ تا یک سال پیش یک جمله بد به چشم من می خورد، گریه می کردم. اما الان متوجه شده ام که این هم جزئی از مسائل جامعه است و در ازای اینها خدا چیزهای خوبی به من داده است.

شما همواره به اتفاقات سیاسی و اجتماعی در فضای مجازی و رسانه ها واکنش نشان می دهید گویا این بخشی از وظایف یک هنرمند است که این روزها فراموش شده است.

بله. زمانی که فیش حقوقی مسئولان رو شد و در کشورمان این عدم عدالت را می بینم که پول در چه جاهایی خرج چه مورادی می شود و اصلا بیان نمی شود. آن وقت می آیند می گویند که بازیگران در جشن حافظ چه لباس هایی پوشیده اند، حتی افرادی هستند که توهین هم می کنند و بدترین فحاشی را می کنند…

همه این اتفاقات را می بینیم که در جامعه رخ می دهد اما نمی توانیم کاری انجام دهیم چون حیا داریم، اصولا قشر هنرمند باحیا و نجیب است.

پدرم همیشه می گویند که از بی حیا باید ترسید، یعنی افرادی که توهین می کنند ارزش حرف زدن ندارند و من در این چند سال دوستان کارگردانم را دیده ام و واقعا ناراحت می شوم که چرا این افراد برای گرفتن سرمایه برای کار مجبورند جلوی یکسری از افراد سر خم کنند. جلوی کسانی که بعضی از آنها به لحاظ سواد و دانش آن کارگردان، حتی ارزش یک نگاه را هم ندارند. اما در کل قشر فرهگی ما در برابر بازاری ها و تاجرها سرشان خم است. همه تلاش خود را می کنند برای اینکه فیلم خود را بسازند، حرف دل خود را بزنند، جهان بینی خود را نشان مردم بدهند و یک قدم برای تغییر عقیده مردم بردارند اما هنوز هم این دولت و مدیران سینما، علی رغم حرف هایی که می زنند، هیچ حمایتی از تئاتر و سینما نمی کنند. در شرایطی که تلویزیون ایران عملا ورشکسته است و برنامه هایی که از طریق تلویزیون پخش می شود، ضعیف بودن آن را نشان می دهد و همه مردم ارتباط خود با تلویزیون را از دست داده اند.

من نمی دانم چرا دولت جریان سینما را یک جور قرتی بازی می داند و هیچ حمایتی از سینما نمی کند. مثلا در جشنواره فجر تعجب می کنم که چرا آدم ها به خاطر موفقیت هایی که به دست می آورند، تنبیه می شوند؟ منظورم کسانی مثل سیهل بیرقی (کارگردان فیلم من) و خیلی از کارگردان های دیگر است. برای مثال فیلم «عصبانی نیستم»، چرا نوید محمدزاده در آن سال برای آن فیلم نباید جایزه بگیرد؟
می بینیم که این فرد یک پیشنهاد پرخون و غریزی به سینمای ایران داده، زحمت زیادی کشیده و در بخش خصوصی با کمترین سرمایه بیشترین تلاش خود را برای ساختن فیلم کرده اما در جشنواره فجر آنچنان با غیظ و ظالمانه و با بی رحمی به فیلم نگاه می شود.

واقعا اگر ما انسان ها جان در تنمان زیاد نباشد، همین مسائل کافی است که به فروپاشی مان منجر بشود و دست از سینما بکشیم. مگر ما تا چه اندازه توان مقابله با چنین مسائلی را داریم؟ مخصوصا بچه های جوان؛ خود من ایده های خوبی که اینها به سینما می روند را می بینم، اما در جشنواره چنان دهی کجی به فیلم «من» شد و به قدری با بی تفاوتی به این فیلم نگاه کردند که خود من می گفتم می شود هر یک از ما این حرفه را دیگر دنبال نکنیم؟

هیچ امیدی تزریق نشد. در تعجب هستم که این جشنواره واقعا به چه دلیل برگزار می شود. خب جوایز که تقسیم شد و به افراد و فیلم هایی تعلق گرفت که خودشان از آنها حمیات کرده بودند. هر فیلمی که با ایدئولوژی امروز ما هماهنگ است، باید ساپورت بشود. متاسفانه جشنواره فجر که هر سال با گریه آن را ترک می کنم برای من هیچ اعتباری ندارد. واقعا احساس می کنم این جشنواره نیست، این له کردن استعدادهاست.

چطور؟

آقای بیرقی، کارگردان فیلم «من» خیلی متمرکز هستند. این طور نگاهش نکنید، مثل هیتلر است! سر فیلم پوست آدم را می کند. الان مهربان هستند و می خندند نه اینکه بداخلاق باشند اما واقعا آدم از ایشان حساب می برد. سر فیلم شان آنقدر همه چیز آن تایم بود که فکر می کردیم در هالیوود هستیم. می گفتند ساعت شش گریم، باید همان ساعت اتفاق می افتاد. باید بگویم جشنواره ای که این فیلم را نادیده می گیرد «ختمواره» است.
ما به خاطر کارمان در سینما خیلی گریه کردیم، من واقعا دلشکسته بودم. من چند روز پیش در ماشین آژانس کتاب می خواندم، درباره مثبت اندیشی، به زور تلاش می کردم که تمرکز کنم، داشتم فکر می کردم که کار چرا این طور شد، چرا بی عدالتی، چرا جواب صداقتم این طور داده شد و… یکهو این کتاب را از ماشین به بیرون پرتاب کردم. راننده آژانس گفت خانم چه شد؟ گفتم هی چی.

مثبت اندیشی جواب نداد؟

یعنی حالم از کلمات توی کتاب به هم می خورد، می گفتم چرا دنیای بیرون این طور است، چرا چنین چیزی را چاپ می کنید؟ دیدم که جامعه ما با این کتاب تناقض دارد و حال همه مان بد است. من فکر کنم خودم هفته ای دو، سه بار برای خودم روضه دارم. قشنگ و مفصل گریه می کنم و حالم بد است.

نمی دانم این چه مرگی است. هر کسی را هم می بینم همین حال است. حال دل همه مان بد است و واقعا از ته دل خدا را صدا می زنیم که کمکمان کند. من بارها در طول یک هفته به این حالت افتادم، فکر می کنم راهی نیست، هیچ راهی نیست جز اینکه یک مقدار- به قول علی استادی رطوبتی- خودمان را به خدا نزدیک تر کنیم، قلب هایمان را قشنگ تر کنیم و خوش قلب تر باشیم، تمرینش کنیم نه اینکه فقط بگوییم خوش قلب باشیم، سه راه دیگر هم هست، کتاب بخوانیم، فیلم ببینیم، تئاتر ببینیم. فکر می کنم این چهار تا می تواند یک مقدار ما را نجات بدهد.

چقدر با محدودیت هایی که برای بازیگران خانم در سینما و تلویزیون ایران وجود دارد مواجه شده اید؟

تقریبا هفتاد، هشتاد درصد ابزار بزایگری را خانم ها در ایران ندارند که یکی از آنها لباس های مختلف است که به شما تنوع شخصیتی می دهد. مثلا شما کت و دامن بپوشی یک آدم دیگر می شوی، شلوار شش جیب بپوشی فرد دیگری می شوی. ما این را نداریم، از نظر حجاب هم عرف جامعه هست، شما با موی کوتاه چتری مشکلی یه آدم دیگر هستی و موی بور آدمی دیگر. اصلا کاری به زیبایی آن ندارم، فقط می گویم که مدل مو یا لباس چقدر می تواند به بازیگر کمک کند.

همه خانم های بازیگر ما با سی درصد ابزار بازی می کنند. بخش کمدی که سختی های بیشتری هم دارد، به این این دلیل که نمی گذارند خیلی کارها را انجام بدهیم. مثلا من یک قطعه ساده اجرا می کردم، می دیدم که هفده تا اصلاحیه پخش دارد. نمی دانم این اصلاحیه ها از کجا آمده؛ من پشت یک میز نشسته ام و اخبار می گویم، چه کار کرده ام که هفده تا اصلاحیه پخش به من خورده؟ با این شرایط کار می کنیم و اشکالی هم ندارد، خانم ها این مشکل را خیلی دارند و به نظرم باید در مورد ما خیلی کوتاه بیایند.

درباره کاراکتری که در فیلم «من» بازی کردید صحبت کنید، خیلی از دنیای خودتان دور است؟

راستش تاول زدم تا این فیلم تمام شد. من یک بار در فیلم آقای مهرجویی بودم و یک بار در فیلم آقای عیاری، آن جاها فهمیدم که چقدر بازیگری مقوله مهمی است اما تا زمان فیلم «من» ندیده بودم که کارگردانی اینقدر روی بازیگرش وقت بگذارد. وقتی من این را می دیدم طبعا خودم هم تلاشم را بیشتر می کردم. یک مقدار سرم شلوغ است، تئاتر دارم و… برایم سخت بود در همه جلسات حضور داشته باشم، آقای بیرقی هر روز می گفتند که بیا و من واقعا می گفتم خدایا بس است دیگر، مگر آدم چقدر برای یک نقش تمرین می کند؟ حفظ هستم برویم و بگیریم. اما ایشان می گفتند که مثلا تو زمان حرف زدن ابروهایت را بالا می دهی، این کار را که می کنی یک شخصیت ساده لوح به تو می دهد این کار و آن کار را نکن. انجام ندادن بعضی از این کارها خیلی هم سخت بود، چون همه این کارها متعلق به شخصیت من است.

مثال دیگر اینکه می گفت بهنوش پلک زدنت زیاد است یا صدای تو آهنگین است، این است که ممکن است نقش هایت را مقداری شبیه هم کند، حتی در رابطه با صدا هم ما با هم کار کردیم، برداشت های من هم خیلی طولانی می شد به دلیل اینکه از من یک چیز دیگری ضبط می شد.

در رابطه با تغییر صدا چه کردید؟

من سعی کردم صدایم را عوض کنم، بالاخره صدایم است و وسط پلان هیجانی می شدم و دوباره صدای خودم می آمد، ایشان کات می دادند و می گفتند بهنوش صدا، دوباره گرفته می شد و برداشت ها طولانی بود. البته من خوشحال بودم اما در نهایت گفتم از این چیزی در نمی آید چون من هیچ تلاشی برای بازی کردنم انجام ندادم، فکر می کردم که همیشه اکت دارم و حرف هایی می زنم و این جا کاری نکرده ام، اما نتیجه اش را که دیدم عالی بود.

آقای بیرقی تنها کسی بود که در زندگی من کشف کرد که شما حالت دهانت یک مقدار مانند توییتی می ماند و این باعث می شود که لحن من همیشه یک شکل باشد، برای این حالتی که من در حرف زدنم دارم، ایشان خیلی فکر کردند. من می گفتم چه کارش کنم؟ لبم این شکلی است، من نمی توانم که یک خانم جلسه ای باشم که این طور صحبت نکنم، خب خانم جلسه ای ها خیلی متین و لحن آرامی دارند.

یک روز دیدم یک آقایی آمد و گفت ببخشید خانم بیایید من یک قالب از دهن شما بگیرم. گفتم برای چی؟ این کیست؟ آقای بیرقی هماهنگ کرده بود. یک دندان ساز بودند که قالب دندان من را گرفتند و فردایش با چیزی آمده بودند و برای دهان من یک چیزی درست کرده بودند که لب من را از این حالت درآورد، وقتی صحبت می کردم حالت لب تغییر می کرد و ناخودآگاه صحبت کردنم این طور تند و تند نبود.

خب این در این همه سال هایی که کار کردم به فکر کسی نرسیده بود. همه انتظار شق القمر دارند، یک نقشی به تو می دهند نه لباسش لباس است، نه گریم اش گریم و نه خود فرد ما من کار می کند. من آرزو داشتم یکی در زندگی ام هدایتم کند، همیشه دوازده متر جا به من دادند و گفتند هر کاری دلت می خواهد بکن و هر بامزه بازی ای دوست داری دربیاور. سه دو یک، یک چیز بامزه بگو!

دقیقا یک کارگردان که نامش را نمی برم، اگر در فیلمش حرف می زدی، پلان داشتی و اگر حرف نمی زدی پلان نداشتی. چون سه، چهار تا دوربین گذاشته بود و اگر تو حرف می زدی دوربین روی تو بود و من همین طور حرف می زدم که دوربین را داشته باشم. در مسیری که با آقای بیرقی قرار گرفتم این بود که می دیدم یک کارگردان با تو کار می کند و هدایتت می کند. با خودم می گفتم بهنوش توی صدایت این طور خاصیتی هم هست و در نگاه هم همین طور، وقتی با آدم کار می شود یک چیز هم ته وجود خود آم باشد در می آید. اما هیچ کس این تلاش را نکرد که من بتوانم وجه دیگری از خودم را نشان بدهم.

خیلی ها فکر می کنند کمدی بازی کردن خیلی ساده است، با اینکه بسیار دشوارتر از نقش های جدی است.

در خیلی از همین سریال هایی که اخیرا از تلویزیون پخش شد، خیلی از دوستانمان را دیدیم که تلاش می کردند نقش های کمدی بازی کنند و درنیامده بود و مردم هم نپذیرفتند، پس می شود به این نتیجه ای که شما می گویی رسید. واقعا کمدی بازی کردن سخت است. علی رغم اینکه هیچ وقت کمدین را جدی نمی گیرند و به او بها نمی دهند.
بعد از فیلم «من» چه منتقدین و چه کارگردان ها نظرشان درباره من تغییر کرد. همین دیروز بهاره کیان افشار با من تماس گرفته بود و می گفت که من متحیر مانده بودم که تو چطور می توانی؟ گفتم من نبودم، سهیل بیرقی بود.

پس این فیلم برایتان فایده داشت؟

فیلم آقای بیرقی برای من یک حُسن داشت. زمانی که قرار بود سکانس خانم جلسه ای را بازی کنم خود ایشان هماهنگ کردند من دو بار رفتم جلسات مولودی. همیشه ذهنم نسبت به خانم هایی که حجاب های این طوری دارند یک جوری بود اما از نزدیک که آنها را دیدم، دیدم که چقدر آدم های محترمی هستند. ما که حجابمان شبیه آنها نیست همیشه انگار با هم اختلاف نظر داریم و انگار خیلی از هم دور هستیم اما من چیزهای خوبی در آنها دیدم که آن را خیلی دوست داشتم. این جور آدم ها می توانند پولکی هم باشند که می شود همان ملیحه ای که در فیلم دیدی، این جزو خصایص انسانی است. اما ادب، نزاکت و تربیت همه خوب است. برایم خیلی درس خوبی بود.

از شایعه طلاق تا بچه دار شدن بهنوش بختیاری

به این مطلب امتیاز دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا