داستان كوتاه

شعر کودکانه عید قربان

شعر های کودکانه عید قربان

شعر کودکانه عید قربان

 

عید قربان آمده

 

عید قربان آمده ای دوستان شادی کنید

یادی از پیغمبر توحید و آزادی کنید

او که در راه خدا از مال و فرزندش گذشت
با تبر بت های جهل و خودپرستی را شکست

بنده ی پاک خدا و پیرو الله شد
نامش ابراهیم بود اما خلیل الله شد

 

اشعار عید قربان,اشعار کودکانه عید قربان

 

عید قربان عیدماست 

 

خدای کعبه ای تو  

معبود مکه ای تو

به گفته ی ابراهیم پیامبر   

خالق یکتایی تو

عید قربان عیدماست  

 عید بزرگ اسلام

دست بزنیدبچه ها      

 عید بزرگ قربان

دلم میخواد که روزی   

  راهیه مکه باشم

بعد از طواف کعبه         

  (حاجی مکه باشم

مدینه ی منور و مکه مکرم

         دو شهر حاجت هستند

صلی علی محمد

صلوات بر محمد

اشعار عید قربان,اشعار کودکانه عید قربان

 

عید قربان است

عید قربان است خداوندا چه قربانت کنم
خانه ای جز دل ندارم تاکه مهمانت کنم

گر تو مهمان  دل زارم شوی
غمگسار قلب بیمارم شوی

جان من گردد فدایت ای خدا
سینه ام گردد سرایت ای خدا

گرد آن خانه چو پروانه بگردم روز و شب
بی خبر از خود چو دیوانه بگردم  روز و شب

عاشقم من عاشق روی توام
من غلام کوچک کوی توام

ای خدا از عشق محرومم مکن
با گنهکاران تو محشورم مکن

عید قربان قلب من قربان دوست
هرچه از او میرسد،خوب و نکوست

 

گردآوری:بخش کودکان بیتوته

۳/۵ - (۴ امتیاز)

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. عید قربان

    گُفته خدا تو قرآن
    در روزِ عیدِ قربان

    هرکی که میره مکه
    یادِش نِمیره اینکه

    در این روزِ مبارک
    بدونِ هیچگونه شک

    با اعتقاد و با ذکر
    گوسفندی رو کُنه ذبح

    گوشتِش رو هم بِدن به
    هر کی که مُستَمَندِه

    میخوای بِدونی اینو
    دلیلِ قُربونی رو ؟

    میگَم بَرات من الان
    قِصهٔ عیدِ قربان

    یه روز خدای رحیم
    گفتا که اِی ابراهیم

    فرزندِ خود رو حالا
    بِنْما سَر اَز تَن جدا

    گُفتا به عشق و تسلیم
    کُنم عمل به تصمیم

    ولی به اِذنِ خدا
    نَشُد سَر اَز تَن جدا

    به جای ذِبحِ اولاد
    گوسفندی رو فرستاد

    بَراشون از آسِمون
    خدایِ بَس مهربون

    خدا میخواست که با این
    آزمونِ سخت و سنگین

    ابراهیم و امتحان
    کُنه برای ایمان …

    که اما در نهایت
    با عشق و با سعادت

    پیروز و سربلند شد
    الگویِ دینِ من شد …

    شاعر : علیرضا قاسمی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا