داستان كوتاه

شعر کودکانه باغ جانماز و گردنبند برای دخترک

شعر کودک کوتاه

دو شعر کوچک کودکانه براتون حاضر کردیم با نام های باغ جانماز و گردنبند دخترانه امیدواریم که دوست داشته باشید

شعر باغ جانماز

 

شعر کودکانه,شعر برای کودکان

 باغ جانماز

از باغ جا نمازم

آهسته پر کشیدم

رفتم به سوی باغی

یک باغ سبز و خرم

دیدم که گل در آن باغ

روییده دسته دسته

دیدم کنار گل ها

یک شاپرک نشسته

آن شاپرک مرا دید

پر زد به سویم آمد

او با خودش گل آورد

گل را به چادرم زد

گفتم: به شاپرک جان

این گل چه خوب و ناز است

او شادمان شد و گفت:

این گل، گل نماز است

 

شعر کودک : گردنبند برای دخترک

 

پیامبر مهربان

توخانه ی تمیزش

نشسته بود حرف می زد

با دوستان عزیزش

دخترک قشنگی

نشسته بود همان جا

بازی می کرد، می خندید

نگاه می کرد به آنها

پیامبر از جیب خود

گردن بندی در آورد

با مهربانی، آن وقت

دخترک را صدا کرد

با شادمانی آن را

گردن دختر انداخت

صورت ناز دختر

شکفته شد، گل انداخت

منبع:tebyan.net

 گرد آوری مطالب : iranbanou.com

به این مطلب امتیاز دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا