هنر

اشعار تبریک عید سعید فطر (۴)

شعر عید فطر, شعر تبریک عید فطر

اشعار عید فطر, عید سعید فطر

 

صدهزاران شکر برگو کردگار پاک را
روزه بگرفتی زدودی از دلت خاشاک را

میرود ماه خدا ومی رسد عید خدا
بنده مومن در این مه سرزده افلاک را

 

در شب آخر روا باشد که احیایی شوی
فرصت آخر رسیده مومن چالاک را

 

چاک می گردد گریبان در وداع ماه حق
ای خدا دریاب یاران گریبان چاک را

 

فطره ات را در کناری نه،برای مستحق
کن رعایت سنت شاهنشه لولاک را

 

اول شوال عیدفطر باشد روزه دار
موسم افطار باشد ترک کن امساک را

 

در نماز عید شرکت کن کنار مومنین
می دهد مزدی نکو حق صائم دل پاک را
اسماعیل تقوایی

 

شعر عید فطر, شعر تبریک عید فطر

شعر عید فطر, شعر تبریک عید فطر

 

صبح نشاط دم زد، فیض سحر مبارک
عیش صبوح مستان، بر یکدگر مبارک

 

عید گشاد ابرو، بربست رخت روزه
این را حضر خجسته، آن را سفر مبارک

 

تیغ هلال شوال، باز از افق علم شد
ماه صیام بشکست فتح و ظفر مبارک

 

وقت سحر مؤذن آهنگ عیش برداشت
بر گوش روزه داران این خوش خبر مبارک

 

انجام خیر دارد، فکر شراب و ساقی
بحث فقیه و زاهد برخیر و شر مبارک

 

طبع حکیم و صوفی هر کس به طالعی زد
این راست نفع میمون آن را ضرر مبارک

 

شعر تبریک عید فطر, اشعار وداع با ماه رمضان

اشعار عید فطر, عید سعید فطر

 

گذشت، ماه خدا و رسید، عید صیام
به هر دو باد، درود و به هر دو باد، سلام

 هزار شکر که عید صیام کرد، طلوع
 هزار حیف که ماه صیام گشت، تمام

 چه دیر ماه خدا آمد و چه زود گذشت
 چو آفتاب که یک لحظه می‌پرد از بام

 مه نیاز و نماز و دعا و استغفار
 مهی که بوی خدا می‌رسید از آن به مشام

 مه مبارک جوشن‌کبیر، رفت ز دست
 مه دعای سحر، ماه سجده، ماه قیام

 به افتتاح و ابوحمزه، دعای مجیر
 گرفته بود دل دوستان حق آرام

 سلام باد به شب‌های قدر و اعمالش
 که با خدا همه شب انس داشتیم مدام

 سلام باد بر آن لحظه‌های شیرینی
 که می‌شد از همه سو عفو کبریا اعلام

 گناهکار! ز عفو خدا مشو نومید
 که ناامیدی از رحمت خداست حرام

 به عید فطر بگیر از خدای خود عیدی
 که میهمان خدا را خدا کند اکرام

 مه مبارک ما بیشتر مبارک شد
 ز مقدم حسن، آن نور چشم خیرالانام

 امام دوم، فرزند اول زهرا

 که بود شانۀ پیغمبر خداش مقام

 به روزه‌خوار بگو خون دل خورد دائم
 به روزه‌دار گواراست عید ماه صیام

 خوشا کسی که به مهر علی و اولادش
 گرفت روزه و گسترد سفرۀ اطعام

 علی، ولی خدا، نفس مصطفی، حیدر
 که حب او همه دین است و مهر او اسلام

 خجسته نام خوشش حسن مطلع قرآن
 حدیث مدحش در لوح گشته حسن ختام

 وضو بگیر و بخوان داستان ردالشمس
 که آفتاب، به دست علی سپرده زمام

 بگو به خصم علی روزه و نماز، تو را
 شرار آتش خشم خدا شود در کام

 به روز حشر که داغ عطش به هر جگر است
 خوشا کسی که ز دست علی بگیرد جام

 مرام میثم تمار خوش بود «میثم»
 که در ثنای علی یافت عمر او اتمام
استاد حاج غلامرضا سازگار

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 گرد آوری مطالب : iranbanou.com

به این مطلب امتیاز دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا