جملات جالب و زیبا

شعر عید غدیر

شعر برای  عید غدیر

آیا تاریخ عید غدیر امسال را می دانید؟

انواع عکس عید غدیر برای تبریک را ببینید

 عکس نوشته سادات بودن

تزیین پول برای عروس

مرا غدیر نه برکه، که بیکران دریاست
علی نه فاتح خیبر،که فاتح دلهاست

مرا غدیر نه برکه، که خم جوشان است
علی نه ساقی کوثر،که کوثر عظماست

مرا غدیر نه یک برگ سرد تاریخ است
علی نه شافع محشر، که محشر کبراست

مرا غدیر حریم وصال محبوب است
علی نه همسر زهرا که کیمیای ولاست

مرا غدیر بود پایگاه دانش و دین
علی نه کاتب قرآن که آیت عظماست

مرا غدیر نه یک واژه در دل تاریخ
که جان پناه همه رهروان راه خداست

مرا غدیر نه یک روز اختلاف افکن
که همچو چشمه ی مبعث زلال وحدت زاست

مرا غدیر ندای بلند آزادی است
علی نه حامی بوذر که روح صدق و صفاست

مرا علی نبود خلقتی خدا گونه
چو غالیان نسرایم که مالک دو سراست

اگر نه عالم و عادل مرا نمی شاید
ستایمش که علی عالی و علی اعلاست

بخوان ز سوره انعام علت درجات
علی ز علم و عمل بر جهانیان مولاست

مگوکه مولد او کعبه شد که می گویم
به هر مکان که علی هست کعبه خود آنجاست

هر آن که دم زند از عشق آن ولی والا
علی صفت اگرش نیست، کار غرق خطاست

بخوان تو نامه مولا به مالک اشتر
که طرز فکر علی از خطوط آن پیداست

ببین که در دل آن رادمرد بی همتا
به یاد قسط و عدالت چه محشری بر پاست

بکوش رنگ علی گیری و صفات علی
هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست

به سالروز امامت به جشن عید غدیر
که اشک شوق به چشمان عاشقان پیداست

گل (امید) به لب ها نشاندم و گفتم
خوشا دلی که در آن مُهر مهر میر ولاست

 

عکس نوشته سادات

شعر عید غدیر

 

شب عشقه شب شوره شب شب عیده غدیره
شب شادی و سروره که فقط حیدر امیره

دل من مجنون وشیدا غریق دریای شعف شد
فرمانروای کل هستی شه نجف شد شه نجف شد

حب المتین علی مولا عین الیقین علی مولا مرشد جبریل امین یعصوب دین علی مولا

گل خنده می نشینه رولب حوروفرشته
مژده مژده شیعیانش که جاتون توی بهشته

دلداده راه ولایم رهرو راه مرتضایم در آستان خسرو دین گدایم من گدایم
ماه شبم علی مولا تاب وتبم علی مولا نعره مستانه می زنم ذکر لبم علی مولا

روی دستای پیمبر رفته بالا دست حیدر
آسمون داره می ریزه به زمین شراب کوثر

تمامی ذرات هستی پیش پای آقام حقیرند حاتم وسلیمان تو درگاش فقیرند فقیرند
بدر الدجا علی مولا شمس الضحا علی مولا دست تو در دست مصطفا دست خدا علی مولا

تبریک عید غدیر به سادات

اشعار دکلمه عید غدیر

 

امید خدا به ما نویدی بدهد
در عید غدیر اجر مزیدی بدهد
از برکت ذکر یاعلی و صلوات
حق با فرجش بر همه عیدی بدهد
عید سعید غدیر خم مبارک باد

ای علی، ای ارتفاعت تا خدا
بی نهایت، بیکران، بی‌انتها

ای علی، ای همسر بانوی اب
جلوه حق، اسم اعظم، نور ناب

ای علی ای خوب، ای تنهاترین
ای ملایک با نگاهت همنشین

ای علی، ای آفتاب حق سرشت
ای قسیم روشنی‌های بهشت

ای فراتر از تصور، ازخیال
بحر عرفان، آفتاب بی‌زوال

ای تو خورشید نهان در زیر ابر
کوه علم و کوه حلم و کوه صبر

چون تو مردی نیست در این روزگار
هیچ تیغی نیز، همچون ذوالفقار

جان ما را کن ز عشقت منجلی
ای فدایت جان عالم، یا علی

کاش می‌کردیم بیعت تا بهار
می‌شکفتیم از کرامات علی

در بهارستان او گل می‌شدیم
زائر آواز بلبل می‌شدیم

از غدیر خم، سبویی می‌زدیم
در صراط عشق، هویی می‌زدیم

زائر کوی تولا می‌شدیم
جرعه نوش عشق مولا می‌شدیم

با نزول سوره سبز غدیر
باز می‌کردیم، بیعت با امیر

با علی، آیینه‌دار سرنوشت
وارث بوی خدا، بوی بهشت

شد غدیر خم، هلا، ای عاشقان!
می‌وزد عطر علی از آسمان

چیست تفسیر غدیر خم؟ علی
عشق را، مولا، عدالت را، ولی

چیست تفسیر غدیر خم؟ ولا
رستخیز عشق، بیعت با خدا

چیست تفسیر غدیر خم؟ حریم
رو به روی ما، صراط مستقیم

چیست تفسیر غدیر خم؟ امید
مژده رحمت به امت، بوی عید

چیست آیا این غدیر خم؟ سحر
صبح صادق، نور لبخند ظفر

چیست آیا…؟‌ساقی و ساغر، شراب
اتشی در جان هستی، عشق ناب

چیست آیا… ؟ خنده فتح المبین
روز اکمال رسالت، عید دین

چیست آیا…؟ سیب سرخی ناگهان
سهم ما از عشق، آری عاشقان

در غدیر خم خدا شد منجلی
در دل خورشیدی مولا علی

چیره شد فرمانروای آفتاب
گشت سهم آفرینش، نور ناب

عشق بارید و زمین آیینه شد
مهربانی وارد هر سینه شد

خاک را بوی نجیب گل گرفت
عالم هستی، تب بلبل گرفت

آسمان شد با زمین همسایه باز
شد زمین مهمانسرای اهل راز

چشم‌ها با نور همبستر شدند
قلب‌ها با هم صمیمی‌تر شدند

قبله توحید، آن جان جهان
روح ایمان ، خاتم پیغمبران

در غدیرستان خم، اعجاز کرد
راز معصوم خدا را باز کرد

گفت پیغمبر: ‌علی نور خداست
بعد من، او پیشوا و مقتداست

ای شمایان! امت سبز زمین
در میان خلق عالم، بهترین

حرف حق این است و در آن شبهه نیست
هم علی حق است و هم حق با علی‌ست

عشق را در قلب خود دعوت کنید
با علی،‌نور خدا، بیعت کنید

این حقیقت از کسی مستور نیست
جانشین نور، غیر از نور نیست

در غدیر خم ولایت شد قبول
برد بالا دست مولا را رسول

رفت بالا دست خورشید غدیر
شد امام و متدای ما، امیر

عشق، بیعت کرد با نور خدا
شد عدالت، سرور و مولای ما

نور احمد، برگرفت از رخ نقاب
«آفتاب آمد، دلیل آفتاب»

زین بشارت، آسمان خندید مست
نور بارید و طلسم شب شکست

شد جهان، آیینه باران علی
عالم هستی، چراغان علی

جون علی،‌ آیینه عدل است و داد
دست در دست علی باید نهاد

چون علی، نور خدای سرمد است
بیعت ما با علی، با احمدست

شد ز عشق حق، وجودش صیقلی
هر که بیعت کرد، با نور علی

باز دل در کوی مستی گم شده
عالم هستی، غدیر خم شده

باز هم مستیم، از جام غدیر
باده می‌نوشیم با نام امیر

باز فصل شور و شیدایی شده
در زمین از عشق، غوغایی شده

آمده عید ولایت، عاشقان
روز اکمال رسالت، عاشقان

در غدیر خم، بیا کامل شویم
«یاعلی» گوییم و صاحبدل شویم

«یاعلی» گوییم تا بالا شویم
قطره‌ها، ای قطره‌ها دریا شویم

با علی،‌ نور خدا، بیعت کنیم
عشق را در قلب خود، دعوت کنیم

با علی، هم عهد و هم پیمان شویم
هم زبان و هم دل قرآن شویم

با علی، قرآن ناطق، بوتراب
سوره عصمت، امام آفتاب

چون که احمد گفت: ‌او نور جلی‌ست
بعد من، ای عاشقان! مولا، علی‌ست

تبریک عید غدیر به سادات

اشعار مدح امیرالمومنین عید غدیر

 

طرز نگاه تو به نظر جور دیگریست
خورشید از عنایت این ذره پروریست

تکلیف ما اگر بپذیرید نوکریست
این چادری که خیمه زدی ارث مادریست

ای آیه آیه آیه باران فاطمه
کوثر نشین بیابان فاطمه

علی،ای ساقی کوثر نشینان
ترازو ی نشان کفر ایمان

 

اشعار زیبا ی عید غدیرخم

علی،ای نقطه ی پرگار عالم
پناه و مرجع اولاد عالم

تو منظور تمام ما صباحی
به طوفان حوادث نا خدایی

خدا داند،خدایی بی نظیری
تو مولا بر همه عالم امیری

شرابم به تو ای سقای توحید
که نور افشان شوم همپای خورشید

شعر صلوات عید غدیر

مرا لبریز آن مستانگی کن
چنان قمبر غلام خانگی کن

از آن روزی که از جامت چشیدم
رخت را فاش در پیمانه دیدم

جمال حسن تو شد قبله گاهم
نشسته خال رویت در نگاهم

عنایت شما هر روز بیش است
ولی این بینوا محتاج بیش است

اشعار زیبا ی عید غدیرخم

سری سبز و زبانی سرخ دارم
قلم باشد به کف چون ذوالفقارم

به نفس ارم به عشق ناب مولا
زنم دم از تولی و تبری

علی سر نهان و اشکار است
خدایی ناز شست کردگار است

علی تسبیح و تکبیر و قیام است
علی هم رکعتین و هم سلام است

علی دست خدا در استین اسم
علی تنها صراط راستین است

علی عیسی و موسی و شعیب است
علی گنجینه ی اسرار غیب است

علی انجیل و تورات و زبور است
علی سر منشا تکثیر نور است

علی استاد جبریل امین است
که مولایم امیرالمومنین است

شعر عید غدیرخم

بیا ای دل به عالم دلبری کن
خودت را سراسر حیدری کن

که ادیان همه حران ولی اند
همه دنبال فرزند علی اند

عمریست به عشق تو اسیریم علی
مست از خم باده غدیریم علی
داریم تمنا ز خداوند علی
با حب ولای تو بمیریم علی
عیدالله الاکبر، عید غدیر خم مبارک باد

عید است و هوا شمیم جنت دارد
نام خوش مصطفی حلاوت دارد
با عطر گل محمدی و صلوات
این محفل ما عجب طراوت دارد
عید سعید غدیر خم مبارک باد

تا شد به روی دست نبی (ص) مرتضی (ع) بلند
شد رایت جلال خدا برملا بلند

بشنید چون که نغمه «یا ایهاالرسول»
گردید منبری همه از پشته‌ها بلند

مرآت پاک لم‌یزلی، آیت جلی
شد بر سریر دست حبیب خدا بلند

آیین پاک ختم رسل ناتمام بود
گر بر نمی‌شد آن مه برج ولا بلند

هنگامه شد به کوری چشمان دشمنان
شد بانگ مرحبا ز همه ما سوی بلند

خورشید دین، سپهر یقین، ختم مرسلین
شد زین سبب میان همه انبیا بلند

تا شد به عرش دست نبی ماه عارضش
شد این ندا ز بارگه کبریا بلند

تکمیل شد شریعت پاک محمدی
چونان که گشت دین خدا را لوا بلند

ای مظهر صفات خداوند لایزال
وی از تو آسمان ولایت به پا بلند

هرجا که بود پیکر هر ناتوان به خاک
هر جا که بود ناله هر بی‌نوا بلند

هر جا که بود طفل یتیمی سرشک‌بار
هرجا که بود شعله شور و نوا بلند

از بهر دستگیری آنان سپندوار
یک‌باره می‌شد ا» ید مشکل‌گشا بلند

تا خانه‌زاد خود کُنَدَت کردگار پاک
بهرت نمود خانه خود را بنا بلند

آهنگ «تفلحوا» چو شنیدی ز کوی دوست
و آواز خوش چو شد ز حریم حرا بلند

یک‌باره دست بیعت خود را از روی شوق
کردی به سوی شمس رُسل، مصطفی بلند

مدحت‌گر تو ذات جلالت مأب حق
مدح تو کرده با سخن «هل اتی» بلند

پا بر حریم خانه چون بگذاری از شرف
فریاد شوق می‌شود از بوریا بلند

با ذوالفقار تو همه جا آشکار بود
دست بلند شیر خدا، «لافتی» بلند

ما ریزه‌خوار خوان ولای توایم و بس
از لطف توست این که بُوَد بخت ما بلند

خمّ غدیر بود و به قدرت خدا نمود
جاه و جلال آن دُر یکدانه را بلند

در پهن دشت ظلمت کفر و نفاق و کین
همواره بود آیت شمس الضّحی بلند

باب المراد اهل جهانی و می‌کنند
بر آستان قدس تو دست دعا بلند

ای نفس قدرت ازلی، – یا علی – نمای
نخل شکوه نهضت «روح خدا» بلند

ما پیروان مکتب سرخ ولایتیم
گر می‌زنیم گام سوی کربلا بلند

عرش خدا زغصه بلرزاند، آن زمان
تیغی که گشت بر سر آن مقتدا بلند

تا مست جام توست «براتی» به روزگار
سر می‌کند به عشق تو روز جزا بلند

دشت تا خیمه زد آهنگ خروشیدن را
چاه هم تجربه کرد آتش جوشیدن را

دست خورشید در آفاق رسالت چرخید
چنگ زد گیسوی تردید پریشیدن را

و بیابان چه تبی داشت از انبوه سکوت
تا مبارک کند این آینه پوشیدن را

عشق ابلاغ شد و حلقه مستان گُل کرد
تازه کرد آن خُم نو، چشمه نوشیدن را

پر شد آغوش غدیر از دم «بخٍّ بخٍّ»
تا بکوبد هیجانات نیوشیدن را

عطر «من کنتُ…» و غوغای «علی مولاه»
قافله قافله راند این همه کوشیدن را

دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد
در لحظه «می» نظم دو تا شانه به هم خورد

دستور رسید از ته مجلس به تسلسل
پیمانه «می» تا سر میخانه به هم خورد

دستی به هوا رفت و به تایید همان دست
دست همه قوم صمیمانه به هم خورد

«لبیک علی »قطره باران به زمین ریخت
«لبیک علی» نور و تن دانه به هم خورد

یک روز گذشت و شب مستی به سر آمد
یعنی سر سنگ و سر دیوانه به هم خورد

پس باده پرید از سر مستان و پس از آن
بادی نوزید و در یک خانه به هم خورد

السلام ای غدیر! مَهبَط عشق!
مقصد دولت مسلّط عشق!

السلام ای غدیر! مقصد یار!
وی گل‌افشان ز موج‌موج بهار!

چه بهاری توراست؟ کز خُم تو
مست عشقیم در تلاطم تو؟

تشنگان ولایتیم همه
عطش بی‌نهایتیم همه

لب خشکم ارگ ترَک خورده‌ست
غیرتم بارها محک خورده‌ست

قصه اهل کوفه بودن چیست؟
مست آب و علوفه بودن چیست؟

لب، اگر تر کند علی (ع)، تیغیم
حنجرِ عارفانه تبلیغیم

از ولایت هر آن که دم نزند
نفس از بام صبحدم نزند

عشق را وقت استماع رسید
وحی در «حجه‌الوداع» رسید

ما علی (ع) را گرفته‌ایم هنوز
تا نبی (ص) را چو خویش، گُم نکنیم
از سبو می‌ زدیم تا دیگر
جام را در شراب خُم نکنیم

ورنه «مروان»، «معاویه»، «هارون»
همگی از نبی (ص) سخن گویند
من، ولی، دستِ آن کسان بوسم
کز نبی (ص) زینبی (س) سخن گویند

غیر آل علی (ع) که می‌داند؟
دین احمد، به تیغ، پابرجاست
حقِّ بدعت‌گذار، شمشیر است
جایِ احساس و عشق، دیگر جاست

«ابن ملجم» نکشت، مولا را
مرگ، طاقت نداشت پیش علی (ع)
همه گفتند: امام را کشتند
لیک زنده است تا همیشه علی (ع)

لفط بر لفظ، من نمی‌بافم
هر طرف بنگرم، علی (ع) بینم
نه در آن کوچه یا در این خانه
هرکجا بگذرم، علی (ع) بینم

اوست نوری زلامکان و زمان
که جهان در شعاع‌هاش، گُم است
گر به دنبال دیدن اویی
عکسش افتاده در «غدیر خُ«» است

شیعه، سنی‌ترین مذهب‌هاست
زان که سنت، ملاک هر شیعه‌ست
زین سبب هرکه اهل سنت شد
دم ز حیدر زند، اگر شیعه‌ست

سنی و شیعه را اگر فرقی‌ست
اندک است آن چنان که دشنه و تیغ
هر دو در قلب خصم، خواهد شد
تا که خورشید، سرزند زستیغ

آفتاب، آفتابِ اسلام است
بر سرِ ی، سرِ حسین (ع) ببین
دین، به تیغ دو تیغه، مدیون است
«خیبر» و «خندق» و «حنین» بین

ذوالفقارِ ستیز! مولا
کوفیانه را به قعرِ گور فرست
جوشِ رجّاله‌هاست از شش سو
سیصد و سیزده غیور فرست

همرهانم! برادران! دیری‌ست
دشمنان، در کمین ما هستند
نه به دنبال، شوکت مایند
در پی مسخ دین ما هستند

بین‌ ما، تا شکاف اندازند
فرقه‌ها ساختند، بیهوده
اشتراکات را نهان کردند
چون چراغی که می‌زند دوده

روشنایی بجو، که تاریکی
تیه گمراهی است باور کن
مصطفی، آن که ماه کامل ماست
هم ستاره علی‌ست، آری چون،

علی (ع) آیینه خداوند است
عشق از او، انعکاس می‌یابد
نور، بر گِرِد قامتش پیچد
ماهِ من، ناشناس می‌تابد

یاد کن خلوتِ فقیران را
در شبِ سرِ یثرب و کوفه
گریه‌ها، گریه‌های مولاوار
رازها، رازهای مکشوفه

پرده برداشت حیدر از اسرار
هرچه بود و نبود، با من گفت
غصه‌ها را و زخم‌ها را سرخ
دردها را کبود، با من گفت

بعد از آن صحبت غریبانه
اسمان را بنفش، می‌بنیم
آخرین مرد، خواهد آمد و من
آسب و تیغ و درفش، می‌بینم

آخرین مرد، آخرین امید
آخرین حامی ولایت حق
آخرین گردبادِ نورانی
انتشار عدالت مطلق

 

چون وجود مقدس ازلی
شاهد دلربای لم یزلی

وقت پیمان گرفتن از ذرات
با صدایی رسا و بانگ جلی

«اولست بربکم» فرمود
پاسخ آمد از هر طرف که: بلی

تا بسنجد عیارشان، افرودخت
آتشی در کمال مشتعلی

داد فرمان، روند در آتش
تا جدا گردد اصلی از بدلی

فرقه‌یی ز امر حق تمرد کرد
گشت مطرود حق ز پر حیلی

با شقاوت قرین و مد شد
شد پریشان ز فرط منفعلی

فرقه دیگری در آتش رفت
ز امر یزدان قادر ازلی

نادر شد بهرشان چو خلد برین
که بود این سزای خوش عملی

با سعادت قرین شد و همدم
گشت مقبول حق ز بی خللی

بهر این فرقه حق عیان فرمود
جلوات نبی و نور ولی

که منم نور احمد مختار
مهر من نیست غیر مهر علی

ناگهان شد عیان در آن وادی
نور مولا علی ز بی حللی

چون به خود آمدند، می‌گفتند
در حضور خدای لم یزلی

که: علی دست قادر ازلی‌ست
رشته ما سوا به دست علی‌ست

 

 

قسم به جان تو ای عشق ای تمامی هست
که هست هستی ما از خم غدیر تو مست

در آن خجسته غدیر تو دید دشمن و دوست
که آفتاب برد آفتاب بر سر دست

نشان از گوهر آدم نداشت هر که نبود
به خمسرای ولایت خراب و باده پرست

به باغ خانه تو کوثری بهشتی بود
که بر ولای تو دل بسته بود صبح الست

در آن میانه که مستی کمال هستی بود
به دور سرمدی‌ات هر که مست شد پیوست

بساط دوزخیان زمین ز خشم تو سوخت
چو در سپاه ستم برق ذوالفقار تو جست

هنوز اشک تو بر گونه زمان جاری‌ست
ز بس که آه یتیمان، دل کریم تو خست

ز حجم غربت تو می‌گریست در خود چاه
از آن به چشمه چشمش همیشه آبی هست

هنوز کوفه کند مویه از غریبی تو
زمانه از غم تنهایی‌ات به گریه نشست

دمی که خون تو محراب مهر رنگین کرد
دل تمامی آیینه‌ها ز غصه شکست

صدای کیست چنین دلپذیر می‌آید؟
کدام چشمه به این گرمسیر می‌آید؟

صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟
که بود و کیست که از این مسیر می‌آید؟

چه گفته است مگر جبرییل با احمد؟
صدای کاتب و کلک دبیر می‌آید

خبر به روشنی روز در فضا پیچید
خبر دهید:‌کسی دستگیر می‌آید

کسی بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست
به دست‌گیری طفل صغیر می‌آید

علی به جای محمد به انتخاب خدا
خبر دهید: بشیری به نذیر می‌آید

کسی که به سختی سوهان، به سختی صخره
کسی که به نرمی موج حریر می‌آید

کسی که مثل کسی نیست، مثل او تنهاست
کسی شبیه خودش، بی‌نظیر می‌آید

خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت
خر دهید به یاران: غدیر می‌آید

به سالکان طریق شرافت و شمشیر
خبر دهید که از راه، پیر می‌آید

خبر دهید به یاران:‌دوباره از بیشه
صدای زنده یک شرزه شیر می‌آید

خم غدیر به دوش از کرانه‌ها، مردی
به آبیاری خاک کویر می‌آید

کسی دوباره به پای یتیم می‌سوزد
کسی دوباره سراغ فقیر می‌اید

کسی حماسه‌تر از این حماسه‌های سبک
کسی که مرگ به چشمش حقیر می‌آید

غدیر آمد و من خواب دیده‌ام دیشب
کسی سراغ من گوشه گیر می‌آید

کسی به کلبه شاعر، به کلبه درویش
به دیده بوسی عید غدیر می‌آید

شبیه چشمه کسی جاری و تبپنده، کسی
شبیه آینه روشن ضمیر می‌آید

علی (ع) همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر می‌آید

به سربلندی او هر که معترف نشود
به هر کجا که رود سر به زیر می‌آید

شبیه آیه قرآن نمی‌توان آورد
کجا شبیه به این مرد، گیر می‌آید؟

مگر ندیده‌ای آن اتفاق روشن را؟
به این محله خبرها چه دیر می‌آید!

بیا که منکر مولا اگر چه آزاد است
به عرصه گاه قیامت اسیر می‌آید

بیا که منکر مولا اگر چه پخته، ولی
هنوز از دهنش بوی شیر می‌آید

علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر می‌آید…

 

متن شعر عید غدیر

 

آسمان، سرپناه مولا بود
و زمین، کارگاه مولا بود

عاشقی، پابه‌پای او می‌رفت
چشم نرگس، نگاه مولا بود

هرچه می‌کرد، دلبری می‌کرد
مهربانی، سپاه مولا بود

عدل و آزادگی، که گم می‌شد
چشم مردم، به راه مولا بود

روز، هر چیز داشت؛ از او داشت
و شبان، شاهراه مولا بود

روز و شب را، به کار، وا می‌داشت:
این، سپید و سیاه مولا بود!
آب، از الغدیر، برمی‌داشت
مَشربی، که گواه مولا بود

کوفه، هرچند هم، که بد می‌کرد
باز هم، در پناه مولا بود!

پدر خاک بود و، خاکی بود
بی‌گناهی، گناهِ مولا بود!

به آتش می‌کشم آخر زبان سربه‌زیرم را
به توفان می‌سپارم اسمان‌های اسیرم را

منم من، گردبادی خسته‌ام، زندانی خویشم
بگیرید آی مردم دست‌‌های ناگزیرم را

تمام عمر باقی مانده‌اش را گریه خواهد کرد
اگر توفان بخواند خنده‌های دور و دیرم را

درختان گردبادی رو به خورشیدند، از آن دم
که خواندم در مسیر باد، اندوه غدیرم را

شبی اندوه تابان علی (ع) از چاه بیرون شد
شبی سیراب دیدم جان سر تا پا کویرم را

عید غدیر و عید ولایت
تابیده بر دل نور هدایت
شد نازل از ربّ آفاق و اَنجُم
آیه ی اَکمَلتُ لَکُم دینُکم
در دست احمد ، دستان حیدر
کامل شد دیگر ، کار پیغمبر
ساقیِ کوثر ، مولا یا حیدر…

با اذن داور ، بهر خلایق
شده جلوه گر ، نورُ الحقایق
گردیده عید امیر المومنین
الحمدُ لله ربّ العالمین
دل از ولای ، مولا ، آکنده است
شیعه ی مولا سعادتمند است
ساقیِ کوثر ، مولا یا حیدر…

یا رب عنایت ، بر جمع ما کن
ما عاشقان را ، اهل تقوی کن
در تمام مراحل زندگی
ما را کن اهل تقوی و بندگی
به حقّ حیدر ، لطف و عطا کن
ما را زائر ، کرببلا کن
ساقیِ کوثر ، مولا یا حیدر…

اشعار عید غدیر جدید

سال ده در هیجده ذی الحجه بود
کاروان حج ز حج برگشته بود

در غدیر خم چون آمد نبی
امر رب آمد به تعیین ولی

جبرئیل آن پیک رب العالمین
پرکشان از عرش آمد بر زمین

گفت خدا فرموده بلغ یا رسول
ورنه رسالت نمی باشد قبول

کرد اجرایش نبی امر خدا
گفت جمع گردند حجاج خدا

جمع گشتند از یمین و از یسار
جمع آنها شد بیش از صد هزار

برکه شد دریای مواج بشر
هر کسی می گفت چه باشد این خبر

از جهاز اشتران شد منبری
پا نهاد بر آن مقام رهبری

بر فراز منبرش چون جا گرفت
دست دامادش علی بالا گرفت

گفت هر کسی را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست

پیروی از او فرض است بر شما
دشمنش هرگز نبخشاید خدا

دوست دارش ای خدا دوست علی
دشمنی کن دشمنانش را ولی

شد خدا راضی ز کردار رسول
دین اسلام گشت در نزدش قبول

مهر تایید خورد بر آیین ما
گشت دشمن نا امید از دین ما

دین حق گردید کامل با امام
کرد نعمت با ولایت او تمام

هیجده ذی الحجه روز عید شد
نزد شیعه بلکه خیرالعید شد

ای غدیر ای برکه خاک حجاز
رود اقیانوس دین شد از تو باز

نور حق گردید در تو منجلی
گشت کشتیبان دریایت علی

ای غدیر نام تو آوازه گرفت
با ولایت نام تو سازه گرفت

افتخار شیعه هستی ای غدیر
نام تو در قلب شیعه کرده گیر

شیعه اندر روز تو شد شادمان
سربلند با نام مولای جهان

شیعه باشد زنده با روز غدیر
ای علی جان دست عشاقت بگیر

ما غدیرییم تا روز ابد
یا علی گوییم و الله و احد

راجی امیدش به احسان علی است
داروی دردش ندای یا علی است

سرود مسجدی عید غدیر , اشعار عید غدیر

دوبیتی های عید غدیر

 

خلوصی دارد آبی رنگ و یکتا
زبانزد گشته از یک اُنسِ زیبا
خدا می ‏داند و بس ، برکه خُم
چه حالی می کند با عشقِ مولا علیه السلام .

تعریف علی به گفت و کو ممکن نیست
گنجایش بحر در سبو ممکن نیست
اوصاف علی به هر زبان باید گفت
این ذکر به پیدا و نهان باید گفت
در جشن ولی عهدی مسعود علی
تبریک به صاحب الزمان باید گفت

گل همیشه بهارم غدیر آمده است‏
شراب کهنه ما در خم جهان باقى است

این دل عاشق شده دیونه مولاحیدر
نادعلی علی می خونه مولاحیدر
دست علی بدست پیغمبر
غرق سروره ساقی کوثر
آیه ی اکملت ولکم نازل…
گشته به شان فاتح خیبر
یاعلی مولامددی حیدر مولاحیدر
این دل عاشق شده دیونه مولاحیدر
نادعلی علی میخونه مولاحیدر


مفتخرم شیعه ی مولایم
شاه ولایت شده آقایم
امام من حیدرکراره
فدایی حضرت زهرایم
یاعلی مولامددی حیدرمولاحیدر
این عاشق شده دیونه مولاحیدر
نادعلی علی میخونه مولاحیدر

من بولای توشرف دارم
گوهرعشقت به صدف دارم
اگربشم زایربیت الله
دیده به ایوان نجف دارم
یاعلی مولامددی حیدرمولا حیدر
این دل عاشق شده دیونه مولاحیدر
نادعلی علی میخونه مولاحیدر

چشم من و عناییت حیدر
زنده ام ازهدایت حیدر
کوری چشم دشمن مولا
قلب من وولایت حیدر
یاعلی مولامددی حیدرمولاحیدر۲
این دل عاشق شده دیونه مولاحیدر
نادعلی علی میخونه مولاحیدر
شاعر : محمد خرم فر

نادِ علیاً که «علیّ ات ولی ست» نادِ علیّاً که «ولیّ ات علی ست»

اى شرف اهل ولایت ، غدیر
برکه سرشار هدایت ، غدیر

عید غدیر خم زده هستی غم برآب
شیطان در این شرایط زیبا شده خراب
شکر خدا که عالم و آدم شکفته شد
باشد مبارک این گل زیبای آفتاب

 

مى ‏شود مست ولاى مرتضى ، از خود جدا
هر که نو شد جرعه ‏اى از باده جام غدیر

امروز که روز دار و گیر است‏
مى ده که پیاله دلپذیر است
از جام و سبو گذشت کارم‏
وقت خم و نوبت غدیر است

در ساحل غدیر جهان طفل مکتب است
عیدی که پاگشایی انوار در شب است
در فتنه های آخر وقت و زمان غدیر
حلال مشکلات جهان معذب است

از ولای مُرتضی دل را چراغان می‏ کنیم
بـا علی بار دگر تجدید پیمـان می‏ کنیم

ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام
بر تو ای روز امامت از همه امت سلام

موسس غدیر یعنی خدا
و مجری غدیر یعنی پیامبر
و منصوب غدیر یعنی علی

 

شعر عید غدیر

ما که مسکینان درگاه امیریم/به حریم آل پیغمبر فقیریم
سرخوش از جام تولای غدیریم/شُکر ُ لله الحمدُلله…
فاتح خیبر و سیف الله/شده وصیّ رسول الله
ذکر لب عالمین اینه/علی علی یا ولیّ  الله
علی علی یا ولیّ  الله…

گر چه عاصی و پر از جرم و خطاییم/گر چه در ظاهر فقط عبد خداییم
ما محبین علی ّ مرتضاییم/ شُکر ُ لله الحمدُلله…
کُن فَیَکون به خدا باشد/کار ِ کَم ِ علی ِ اعلا
چشم اُمید همه باشد/بر کرم علی اعلا
علی علی یا ولیّ  الله…

به تولای علی آن شاه مردان/بسته ایم از عاشقی ما عهد و پیمان
با امام و رهبر و خون شهیدان/ شُکر ُ لله الحمدُلله…
ما همه با مدد حیدر/یاور و یار ولی هستیم
یا علی گفته ایم از اوّل/تا به آخر با علی هستیم
علی علی یا ولیّ  الله…

به این مطلب امتیاز دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا