هنر

فوویسم

فوویسم,
عنصر رنگ در اثار نقاشان پیشگام قرن بیستم بویی فردی و شخصی گرفت. این نقاشان خواستهای درونی خود را به انعکاس واقعیت بیرونی ترجیح دادند. انها با استفاده پرشور غیرواقعی و زمخت از رنگ تابلوهایی کشیدند و اثارشان را در سال ۱۹۰۵ در سالن پاییز پاریس به نمایش گذاشتند . یکی از منتقدان معروف فرانسوی (لویی وکسل) پس از مشاهده این اثار به ایشان لقب فو(fauves) داد . این واژه فرانسوی به معنای “دد” یا “جانور وحشی” است. این لقب به واسطه برخورد زمخت و جسورانه با رنگ بر ایشان نهاده شد. بعدها با نام فوویسم یا ددگری برای این شیوه از نقاشی ثبت شد و رفته رفته از ان به عنوان یک سبک نقاشی یاد شد.
از مهم ترین دستاورد فوویستها استقلال رنگ و فرم در اثارشان بود.
از هنرمندان این سبک: هانری ماتیس”سردمدار این سبک”, وان دونگن, مارکه, دوفی, ولامینک, درن, روئو و …قابل ذکر می باشند.
نقاشانی که بعد ها «فووها» نام گرفتند، در پاریس به سال ۱۹۰۵ و بر علیه نقاشان امپرسیونیست نمایشگاهی برپا کردند. ماتیس به عنوان رهبر این گروه اعلام کرد:
«فوویسم، یوغ ستمگری مکتب تجزیه کاری را شکست» او پیوسته بر این باور بود که «هنر باید پویا باشد، نه ایستا» ماتیس بیشتر از هر چیزی به دنبال نحوه بیان بود و اذعان می کرد که نمی توانم بین احساسی که برای زندگی دارم و نحوه بیان آن تمایزی قائل شوم. ماتیس و دوستانش تصویر را به عنوان یک «فضای معنوی» می پنداشتند و سعی می کردند که ارتباط عمیق تری را با چنین معنویتی ایجاد کنند. از هرگونه سه بعدی نمایی دوری کرده و اذعان داشتند که شکل های طبیعی باید از یک نظم معنوی تصویر پیروی کنند. نور باید به واسطه رنگ بیان شده و گستره تصویر باید با قطعات رنگی صریح مفصل بندی شود؛ زیرا به مدد رنگ های صریح و خالص است که می توان به حداکثر بیان دست یافت.
فوویسم در واقع، اقدام تازه و قاطع نسلی جوان در کاربست آزادانه رنگ با تکیه بر کارهای وان گوگ،گوگن و سرا بود. آنها در سرا و سینیاک رنگ خالص را یافتند و توانستند تصدیق غریزه هنری را از وان گوگ بیاموزند.
در زیبایی شناسی فووها، ویرانی شی دوشادوش آفرینش نظم شکلی پیش می رود. آنها موضوع را مهم می شمارند ولی نه برای دستیابی به شباهت، بلکه به خاطر انگیزه تصویری و شاعرانه و یا به قول ماتیس به خاطر «تکانی» که دریافت می کند و در این صورت است که عناصر انتزاعی تشکیل دهنده گستره تابلو تنها محمل های بیان می شوند.
● هنرمندان سبک فوویسم:
-کس وان دنگن (۱۸۷۷- ۱۹۶۸)
– آلبر مارکه (۱۸۷۵- ۱۹۴۸)
– هانری ماتیس (۱۸۶۹- ۱۹۵۴)
– رائول دوفی (۱۸۷۷- ۱۹۵۳)
– مریس ولامینگ (۱۸۷۶- ۱۹۵۷)
– آندره درن (۱۸۸۰- ۱۹۵۴).
● هدفهای ماتیس و دوستانش را می توان چنین خلاصه کرد:
تصویر, یک “فضای معنوی” است; از هر گونه سه بعدنمایی باید دوری جست; شکلهای طبیعی باید از نظم معنوی تصویر پیروی کنند; نور باید به واسطه رنگ بیان شود گستره تصویر باید با قطعات رنگی صریح مفصلبندی شود زیرا به مدد رنگهای صریح و خالص است که ” حداکثر بیان” به دست می اید. به زبان نقاشی “بیان” و “ارامش” مفاهیمی مترادف اند چرا که به قول ماتیس”بیان در روش تفکر من عبارت از بازتاب انفعالات باز تابنده بر یک چهره و یا اشکار شده توسط حرکات و اشارات شدید نیست. کل ارایش تابلوی من بیانگر است… ترکیب بندی یعنی هنر ارایش عناصر مختلفی که نقاش برای بیان احساسهایش در اختیار دارد… یک اثر هنری به هماهنگی کل نایل میشود”.
اوج فعالیت فووها از ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۷ بود پس از ان هر یک به راهی رفتند و گروه از هم پاشیده شد تعدادی از اعضای گروه جذب سبک اکسپرسیونیسم شدند و گروهی در سال ۱۹۰۸ به کوبیستها پیوستند.

http://masoud۷۸۷۳.blogfa.com/post-۱۱۰۳.aspx

منبع : مطالب ارسال شده

 گرد آوری مطالب : iranbanou.com

به این مطلب امتیاز دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا