اخبار فرهنگی

از پرستو صالحی و روشنک عجمیان چه خبر؟

با پرستو صالحی و روشنک عجمیان از این سال‌های نبودن حرف زدیم. گله‌ها زیاد بود اما شاید مهم‌ترین نکته این باشد که ذائقه مردم در این سال‌ها تغییر کرده است ولی همه دوست دارند در روی همان پاشنه سال‌های گذشته بچرخد.

 تلویزیون بعد از مدت‌ها دوباره روی موج سریال‌سازی افتاده است؛ سریال‌هایی که باوجود داشتن قصه و بازیگران مشهور، دیده نمی شوند؛ دراین بین سریال «شهر من شیراز» با بازی بازیگرانی که مدت‌ها خبری ازشان نبود از شبکه دو به نمایش درآمد.

پرستو صالحی، روشنک عجمیان، فلامک جنیدی و زیبا بروفه که تا چند سال پیش از این فیلم به آن فیلم می‌رفتند و وقت سر خاراندن نداشتند حالا پس از مدت‌ها دوباره به تلویزیون برگشته‌اند و همین، فتح بابی شد تا با پرستو صالحی و روشنک عجمیان از این سال‌های نبودن حرف بزنیم. گله‌ها زیاد بود اما شاید مهم‌ترین نکته این باشد که ذائقه مردم در این سال‌ها تغییر کرده است ولی همه دوست دارند در روی همان پاشنه سال‌های گذشته بچرخد.

مردم کمتر تلویزیون می‌بینند
پرستو: آخرین سریالی که کار کردم «ارث بابام» بود که در سال ۸۴ فیلمبرداری شده بود و تا سریال «شهر من شیراز» دیگر در هیچ سریالی حضور نداشتم. واقعا دوست دارم در کارهای خوب حضور داشته باشم و از بازی در کارهایی که دوست ندارم خسته شده‌ام. با فیلمنامه‌های جدید و قصه‌هایی که می‌بینم دوری از تلویزیون بهتر است چون حس پیشرفت و روبه جلو بودن به شما نمی‌دهد. این قضیه نه تنها من که خیلی از بازیگران را آزار می‌دهد.

 

اخبار,اخبارفرهنگی,پرستو صالحی

 
درست است که من با سن ۳۷ سال نمی‌توانم نقش دختران خیلی جوان را بازی کنم و ورود جوانان همیشه لازم است اما موج ورود بازیگران به تلویزیون هم عجیب است و اکثرا با روابط وارد این حرفه می‌شوند و از بازیگری کمترین اطلاعات را دارند. مردم دوست دارند در سریال‌ها چهره‌های آشنا ببینند؛ چهره‌هایی که از آنها خاطره دارند و از قدیم جلوی چشم‌شان بوده است. من از سریال «زیر آسمان شهر» مخاطبانی دارم که آن زمان بچه یا نوجوان بوده‌اند و حالا به بزرگسالی رسیده‌اند. ولی متاسفانه اهمیت به این موضوع را در کارهای تلویزیونی نمی‌بینم.

روشنک: مردم از ما می‌پرسند کجایید؟ چرا دیگر کار نمی‌کنید؟ در حالی که من پارسال شش تله‌فیلم بازی کردم و حتی موقع پخش سریال «شهر من شیراز» هم این سوال را از من می‌پرسیدند و من می‌گفتم «خب الان سریال دارم و شب‌ها پخش می‌شود.» واقعیت این است که مردم ما دیگر تلویزیون نمی‌بینند.

دوستی‌های عمیق هنوز هم وجود دارد
پرستو: سریال «شهر من شیراز» درباره رفاقت و ارزش دوستی‌های عمیق بود و یکی از دلایلی که ما بازی در آن سریال را قبول کردیم همین تم اصلی قصه بود. من فکر می‌کنم وقتی شما اعضای خانواده‌تان را دوست دارید به‌خاطر آنها گذشت و فداکاری می‌کنید و این حرف اصلی سریال بود. درکل من محبت کردن و کمک کردن را دوست دارم و به اصطلاح بیشتر اهل سرویس دادن هستم تا سرویس گرفتن از دوستانم و این موضوع برایم خوشحال‌کننده‌تر است.

من دوستی داشتم که در سال ۸۴ به‌خاطر ابتلا به سرطان فوت کرد. دوستم دنیایی از محبت و عشق بود و من رفاقت را از او یاد گرفتم. خوب به یاد دارم وقتی نوجوان بودیم شلوار کبریتی مد شده بود و همه دختران نوجوان این مدل شلوار را می‌خریدند. یک‌بار مژگان، دوستم به من گفت از داخل کمدش چیزی بردارم و من با تعجب دیدم دوستم از همان شلوارهای روی مد چندتا در طرح‌ها و رنگ‌های مختلف دارد. از او پرسیدم چرا از این شلوارها استفاده نمی‌کنی و دوستم جواب داد «منتظر می‌مانم تو هم بخری تا با هم استفاده کنیم.» دوستم از خانواده‌ای بسیار متمول بود و من در آن زمان در شرایط مالی خیلی خوبی نبودم. به همین دلیل این کارش خیلی به دلم نشست. او خیلی راحت می‌توانست برای من از همان لباس بخرد اما نخواسته بود من را ناراحت کند یا غرورم را بشکند.

روشنک: به‌نظر من هم دوستی‌های عمیق هنوز وجود دارند؛ شاید کم رنگ شده باشند اما هنوز هم می‌توان دوستی‌های زیبا را بین آدم‌ها دید. پرستو هم واقعا دوستی مهربان است و حس مسوولیت‌پذیری زیادی نسبت به اطرافیانش دارد. اخلاق خوب دیگری هم که دارد این است که رک‌گو است اما این رک‌گویی را با توهین یا بی ادبی اشتباه نگرفته است. خب این اخلاق در جامعه ما که بعضی ها مدام دوست دارند تعریف بشنوند ستودنی است.

کاش اوایل جوانی ازدواج کرده بودم
پرستو: چند وقت پیش با دوستان دوران دبیرستانم در پارک بانوان قرار گذاشتیم و دیداری تازه کردیم. جالب اینکه وقتی فرزندان‌شان را که بعد از دیدارمان برای همراهی مادرهای‌شان آمده بودند دیدم از تعجب چشمانم گرد شد. دوستانی که همسن و سال من بودند اما بچه‌هایی هجده و نوزده ساله داشتند! جوانانی که با قد و قامت رعنا دوستانم را مامان صدا می‌کردند و من را حیرت زده می‌کردند. (می‌خندد) مدام فکر می‌کردم که آیا ما با هم همسن و سال هستیم؟! یعنی دوستان من مادران پسرها یا دخترهای دانشجو هستند؟! (می خندد)

اعتراف می‌کنم که خیلی برایم دوست‌داشتنی بود و لذت بردم اما به همان اندازه هم به فکر فرو رفتم و تصور کردم چقدر زیبا بود اگر من هم با این سن یک پسر یا دختر جوان داشتم. در آن صورت دیگر مادر و فرزندی مان شبیه به ارتباطی دوستانه می‌شد. در آن لحظه با تمام وجود دلم خواست من هم مادر بودم و تا شب با خودم می‌گفتم عجب اشتباهی کردم و کاش من هم در همان سنین ابتدای جوانی ازدواج کرده بودم و الان یک فرزند بزرگ داشتم و دیگر هم نگران تنهایی در آینده نبودم.

چرا سریال‌های ترکیه‌ای پرطرفدار شدند؟
پرستو: ما مدام می‌گوییم سریال‌های ترک ترویج خیانت است و دائم درباره نقاط ضعف این سریال‌ها صحبت می‌کنیم ولی یک‌بار هم شده با دید منصفانه این سریال‌ها را نقد کنیم و ببینیم واقعا مردم چرا به سمت این سریال‌ها گرایش پیدا کرده‌اند؟ سریال‌های ترک سرشار از جذابیت‌های تصویری است و حتی رنگ لباس‌ها اغلب شاد و متنوع است و با کاراکتر همخوانی دارد. در ایران برای طراحی لباس‌ها در سریال‌ها پول ندارند و به ما می‌گویند: «لباس‌های خودتان را بیاورید سر صحنه». (می‌خندد) خب من هر نقشی که بازی کنم، چه معلم چه خانه‌دار یا راننده تاکسی یک مدل لباس باید بپوشم! مردم باهوشند و از این همه تکرار دلزده می‌شوند. من صنعت سریال سازی مان را با آمریکا مقایسه نمی‌کنم بلکه با همسایه خودمان مقایسه می‌کنم و می‌بینم چقدر عقب هستیم.

روشنک: این همسایه هم مانند ما مسلمان است و تقریبا فرهنگی شبیه به هم داریم.

پرستو: مردم کشور ما پایبند به اخلاقیات هستند و اگر سریال‌های ترکیه‌ای را دوست دارند به‌خاطر جذابیت‌های بصری و قصه‌های پرماجرایشان است نه قضایای مرتبط با خیانت‌های زناشویی. تازه در آخر داستان‌ها همیشه فرد خیانتکار تنها و سرخورده است و به نحوی مجازات می‌شود. اتفاقا اگر دقت کنید می‌بینید در این سریال‌ها همیشه خانواده‌ها در کنار هم زندگی می‌کنند و مثلا پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها همواره در قصه‌ها وجود دارند و مدام دست شان توسط فرزندان و نوه‌ها بوسیده می‌شود؛ درحالی که پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در سریال‌های ما تبدیل شده‌اند به اکسسوار در صحنه و دیگر در سریال‌های‌مان خانواده‌ها به شیوه قدیم دور هم نیستند.
 
یک بهمن ماهی تیپیک هستم
روشنک: من یک بهمن ماهی هستم و در همه چیز تنوع طلبم؛ مثلا به جای اینکه یک مانتوی یک میلیون تومنی بخرم ده تا مانتوی صدهزارتومانی می‌خرم. (می‌خندد) کلا تکرار را دوست ندارم. سبک لباس پوشیدنم هم به خصایص بهمنی‌ها نزدیک است؛ مثلا ممکن است زمانی لباس‌های خیلی کلاسیک بپوشم و یک روز لباسی بپوشم که همه تعجب کنند. در کل لباس پوشیدنم تابع قانون خاصی نیست. البته از لباس‌های با طرح‌های سنتی و اِلمان‌های قدیمی استقبال می‌کنم و دوست شان دارم.

پرستو: من استایل لباس‌های روشنک را دوست دارم. خیلی شاد لباس می‌پوشد. لباس‌های روشنک همیشه پر از رنگ است؛ بر عکس من که اغلب لباس‌های تیره و تار می‌پوشم. (می خندد) البته رنگ را در لباس دیگران دوست دارم اما دل خودم را زود می‌زند؛ مثلا لباس مشکی را بارها می‌پوشم اما اگر لباس روشن بخرم شاید فقط چند بار بپوشم. این موضوع کمی هم جنبه اقتصادی دارد چون لباس مشکی را خیلی راحت می‌توانم سِت کنم. هر وقت لباس می‌خرم فکر می‌کنم من که دیگر نمی‌خواهم هفته بعد مانتو بخرم پس بهتر است همین لباس مشکی را بردارم که بتوانم مدت طولانی‌تری استفاده کنم. این دید اقتصادی را صرفا نسبت به خود دارد و برای دیگران این حس و در من جود ندارد؛ مثلا خیلی راحت برای برادر، مادر، دوستان و. . . لباس‌های گران قیمت می‌خرم و به مشکل سِت کردن شان هم فکر نمی‌کنم چون دیگر مشکل خودشان است. (می‌خندد)

روشنک: کلا پرستو خیلی ساده لباس می‌پوشد ولی من عاشق لباس‌های رنگین ِ محلی و قدیمی هستم؛ مثلا خیلی دوست دارم بانوان کشورمان لباس‌های سنتی و زیبای مان را که پر از طرح و رنگ و زیبایی هستند  بپوشند.

دوست دارم به لوکیشن سریال‌های ترکیه‌ای بروم
پرستو: فیلمبرداری سریال در شهر شیراز بود و من هم برای اولین بار به‌خاطر این سریال به شهر زیبای شیراز سفر کردم. من فکر می‌کنم وقتی قرار است خارج از تهران سریال یا فیلمی ساخته شود باید نشان دادن جذابیت‌های توریستی آن شهر حتما در نظر گرفته شود و آداب و رسوم و نوع زندگی مردم آن شهر یا روستا موردتوجه قرار بگیرد اما این اتفاق در سریال «شهر من شیراز» نیفتاد. با اینکه این شهر دنیایی از زیبایی و آثار باستانی و خیابان‌ها و خانه‌های زیبا دارد اما ما هیچ‌کدام را در سریال نمی‌بینیم. چند سکانس در شاهچراغ داشتیم و همه در شب برداشت شد؛ در حالی که شاهچراغ در شب و غروب بسیار دیدنی است و من حتی پیشنهاد دادم یک‌بار حداقل در شب فیلمبرداری داشته باشیم اما نشد.

ما مرتب می‌گویم چرا مردم تلویزیون نمی‌بینند و سریال‌های ترکیه‌ای جای سریال‌های تلویزیون را گرفته است. خب باید در نظر بگیریم در این سریال‌ها به خیلی چیزها توجه می‌شود؛ مثلا در یکی از سریال‌های ترکیه‌ای که در یک روستا فیلمبرداری شده بود به حدی روی زیبایی‌های این روستا، خانه‌های آن و طبیعتش تاکید شده بود که من وقتی سریال را می‌دیدم با خود می‌گفتم «این روستا کجاست؟ من چقدر دوست دارم این روستا را از نزدیک ببینم.» این اتفاق در مورد سریال‌های دیگر ترک هم می‌افتد و شما می‌بینید حتی مردم برای دیدن لوکیشن‌های سریال‌ها به آن کشور سفر می‌کنند ولی ما توان نشان دادن زیبایی‌های شهر بی‌نظیری مانند شیراز را نداریم.

روشنک: اینکه کار‌ها در شهرهای مختلف فیلمبرداری شود خوب است اما به شرطی که آن شهر بخشی از هویت قصه شود؛ اگرنه فرقی با تهران ندارد و تنها زحمت رفت و آمد می‌ماند. متاسفانه سریال‌هایی که در شهرستان‌ها تولید می‌شوند خیلی سبک و بد هستند و خودم من هم به عنوان یک مخاطب دوست ندارم ببینم.

اهل خانه و خانواده‌ایم
پرستو: من هرگز اجازه نداده‌ام کار روی روابط خانوادگی‌ام سایه بیندازد و اولویت زندگی‌ام همیشه خانواده بوده است. روشنک هم دقیقا مثل من است و اصلا دوستی‌ها همین‌طور عمق پیدا می‌کند؛ یعنی اینکه نقاط اشتراک زیاد باشد. زمان فیلمبرداری یکی از سکانس‌های سریال در شاهچراغ روشنک با دخترش تلفنی صحبت می‌کرد و به‌خاطر دلتنگی گریه‌اش گرفته بود و من هم پا به پای او گریه می‌کردم. متاسفانه امروز روابط با خانواده برای خیلی‌ها عجیب است و سال تا سال به هم سر نمی‌زنند و حتی برای‌شان عجیب است که من اینقدر با اقوام مثلا خاله و دخترخاله‌هایم روابط گرم دارم.

روشنک: دقیقا همین‌طور است. من هم وابستگی زیادی به خانواده‌ام دارم و آن روز هم فضای شاهچراغ و سختی‌های کار و دلتنگی برای دخترم آروشا دست به دست هم دادند تا بغضم بترکد و پرستوی عزیز هم حسابی ناراحت شده بود.

فرهنگ استفاده از شبکه‌های اجتماعی را نداریم
روشنک: من اوایل خیلی شبکه‌های اجتماعی را دوست داشتم و تا برنامه جدید می‌آمد فوری دانلود می‌کردم و عضو می‌شدم و خیلی هم فعال بودم اما زمانی به خودم آمدم و دیدم این شبکه‌ها خیلی وقتم را می‌گیرند و همان چند صفحه کتابی را که در هفته می‌خواندم هم تعطیل شد. ضمن اینکه بعضی از فالوئر‌ها در اینستاگرام با پیام‌های زشت باعث ناراحتی‌ام می‌شدند. من متوجه نمی‌شوم وقتی کسی را فالو می‌کنیم چرا باید به طرف بد و بیراه بگوییم؟! به‌خاطر همین کل برنامه‌ها و فیسبوکم را بستم و اینستاگرامم را هم خصوصی کردم. فکر کنم یک مدل لجبازی بهمن‌ماهی بود. (می‌خندد)  البته دوست دارم با مخاطبان کارهایم در ارتباط باشم و تعداد افرادی که لطف دارند خیلی بیشتر از افراد مزاحم است اما موارد آزار‌دهنده، اجازه ارتباط با دوستداران را هم نمی‌دهد. گاهی وقتی کامنت‌های زیر عکس‌های پرستو را می‌خوانم آنقدر عصبانی می‌شود که دوست دارم جواب آن شخص را بدهم و بگویم به چه حقی چنین چیزهای زشتی نوشتی؟

پرستو: همان‌طور که روشنک گفت تعداد کسانی که لطف دارند بیشتر هستند اما متاسفانه یک اتفاق بدی افتاده اینکه برخی رک‌گویی و صداقت و روشنفکر بودن را با نفرت‌پراکنی و فحاشی اشتباه گرفته‌اند. لزومی ندارد سلایقی مشترک داشته باشیم فقط کافی است به علایق هم احترام بگذاریم.

 

اخبار,اخبارفرهنگی,پرستو صالحی

 
بازیگر مدل نیست
پرستو: من ۱۹سال است با همین چهره در دنیای تلویزیون و سینما کار می‌کنم ولی هنوز هم از من می‌پرسند «وای تو چقدر روی صورتت جراحی کرده‌ای؟» جالب اینکه نظرات با عکس‌های مختلف عوض می‌شود. (می‌خندد) مثلا در یک عکس می‌گویند بینی‌ام عمل شده و در عکس بعد که آتلیه‌ای نیست و روتوش نشده با تعجب می‌پرسند: «وا مگه تو دماغت رو عمل نکرده بودی؟» (می‌خندد) من به‌جز تزریق لب که آن را هم با صداقت روی آنتن زنده تلویزیونی اعلام کردم هیچ جراحی روی صورتم انجام نداده‌ام و بارها گفته‌ام بابت همین کار هم پشیمان هستم و خوشحالم تقریبا اثرش در حال از بین رفتن است پس من که با این رک‌گویی در مورد تزریق لب حرف زده‌ام چه دلیلی دارد اگر عمل زیبایی دیگری که کرده‌ام پنهان کنم؟!

روشنک: واقعا پرستو هیچ جراحی زیبایی نکرده. خب در طی ۱۹سال بالاخره چهره آدم عوض می‌شود. چهره برخی جاافتاده و زیباتر می‌شود و چهره برخی هم ممکن است تغییرات کلی داشته باشد. نمی‌شود که آدم‌ها همیشه یک شکل بمانند.  من کلا با جراحی زیبایی در بازیگران موافق نیستم چون بازیگر مدل نیست و باید چهره کاملا طبیعی داشته باشد تا بتواند در هر نقشی باورپذیر جلوه کند اما در عین حال عنوان می‌کنم اگر کسی این کار را انجام داده ارتباطی به من ندارد و من اجازه قضاوت در مورد دیگران را به خود نمی‌دهم.

با دوستان دبیرستانی‌ام در ارتباطم
روشنک: ماجرای سریال «شهر من شیراز» حول و حوش چهار دوست می‌گذشت که هنوز هم با هم دوستانی صمیمی هستند. این نوع دوستی‌ها خیلی با ارزشند و خوشحالم که من هم هنوز با دوستان دوران مدرسه‌ام در ارتباطم. اتفاقا چند وقت پیش یکی از دوستان دوران دبستانم را که مدت‌ها بود به دنبالش بودم توسط اینستاگرام پیدا کردم که خیلی برایم اتفاق خوبی بود. با دوستان دوران دبیرستانم هم در ارتباطم و هفته آینده قرار است دور هم جمع شویم. من آدمی هستم که اصلا نمی‌توانم دیگران را ترک یا فراموش کنم؛ یعنی امکان ندارد بتوانم با کسی برای مدت طولانی قهر باشم یا از زندگی‌ام خارجش کنم.

پرستو: روشنک آنقدر مهربان است که اگر هم بخواهد نمی‌تواند کسی را فراموش کند.

روشنک: پرستو لطف دارد. فکر می‌کنم این ویژگی من هم به بهمن‌ماهی بودنم ارتباط دارد. 

 

اخبار فرهنگی – مجله زندگی ایده آل

 

 گرد آوری مطالب : iranbanou.com

به این مطلب امتیاز دهید

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا